اعتراف دیر P4
@وقتی خواستن سوار شن یهووو
ات وایستاد
+جیمین ؟!
_ جانم ؟
چی شد چرا نمیای پرنسس مگه نمیخواست.......
+من تو بیمارستان بودم اخرین چیزی که یادمه اینه که اونجا بودم
من....... اینجا چیکار میکنم هوووممم ؟
_عاا پرنسس برگشتی به خودت
+برگشتم به خودم ؟مگه باز ..........................
(اهان حالا یادم افتاد اون پرستار ک.ثاف.ت بهم امپول زد )
+مرسی پس من دیگه میرم
_صبر کن ات
من.....باید یه چیزی رو بهت اعتراف کنم
+چی لطفا زود بگو یکم خستم
_اول بیا بریم چرخ و فلک سوار شیم بعد بهت میگم
+اوووففف باشه فقط زود باش
_باشه قول میدم زودی تموم شه
@ات و جیمین رفتن سوار چرخ و فلک شدن چرخ و فلک خیلی کند بود به ارومی میرفت بالا هوا هم که دیگه غروب بود و افتاب داشت کمکم پایین میرفت 🌅صحنه خیلی خوشگلی برای اعتراف بود
جیمین از این فرصت اعتراف کرد و ......
_ات ؟
+بله
_باهام رل میزنی
+😐😳چییی رل میزنم
جیمین ما زن و شوهریما !!
صب کن الان منظورت چی بود یعنی تو .....🥺🫢🤭🤭😍😍😍تو ....
_دوست دارم ات با من تا اخر عمرم کنارم زندگی میکنی
@وقتی جیمین میخواست ات رو ببوسه وقتی نزدیکه صورت ات شد جوری که چند اینچ بیشتر فاصله شون نبود
یهو چرخ و فلک از حرکت ایستاد
هر دو متعجب و ترسیده بودن
کلی صدا زدن ولی کسی نبود انگار همه رفته بودن
جیمین یه راه برای پایین رفتن پیدا کرد نردبون چرخ دقیقا اونجا بود
ولی یکم رفتنش خطر ناک بود
جیمین اول رفت
_من اول میرم بعدش
به تو ام میگم بیای که بگیرمت
+نه جیمین اگه بیوفتی چی
_نگران نباش مراقبم
@جیمین رفت و ات رو هم پشت سرش برد اروم از نرده ها رفتن پایین
وقتی خواستن برن
+جیمین
_جانم اونجا اتاقیه که زوجا اجاره میکنن نه ؟!
_اوهوم
میخوای بریم
+خب راستش من......
@جیمین دست ات و کشید برد اونجا درم پشت سرش قفل کرد
_خب خب ات خانم دیگه وقتشه ببینی زوجا برای چی اینجارو اجاره میکنن
+چی
یعنی میخوای
پایان ببخشید کم بود ولی به جاش یه پارت بیشتر میزارم
ات وایستاد
+جیمین ؟!
_ جانم ؟
چی شد چرا نمیای پرنسس مگه نمیخواست.......
+من تو بیمارستان بودم اخرین چیزی که یادمه اینه که اونجا بودم
من....... اینجا چیکار میکنم هوووممم ؟
_عاا پرنسس برگشتی به خودت
+برگشتم به خودم ؟مگه باز ..........................
(اهان حالا یادم افتاد اون پرستار ک.ثاف.ت بهم امپول زد )
+مرسی پس من دیگه میرم
_صبر کن ات
من.....باید یه چیزی رو بهت اعتراف کنم
+چی لطفا زود بگو یکم خستم
_اول بیا بریم چرخ و فلک سوار شیم بعد بهت میگم
+اوووففف باشه فقط زود باش
_باشه قول میدم زودی تموم شه
@ات و جیمین رفتن سوار چرخ و فلک شدن چرخ و فلک خیلی کند بود به ارومی میرفت بالا هوا هم که دیگه غروب بود و افتاب داشت کمکم پایین میرفت 🌅صحنه خیلی خوشگلی برای اعتراف بود
جیمین از این فرصت اعتراف کرد و ......
_ات ؟
+بله
_باهام رل میزنی
+😐😳چییی رل میزنم
جیمین ما زن و شوهریما !!
صب کن الان منظورت چی بود یعنی تو .....🥺🫢🤭🤭😍😍😍تو ....
_دوست دارم ات با من تا اخر عمرم کنارم زندگی میکنی
@وقتی جیمین میخواست ات رو ببوسه وقتی نزدیکه صورت ات شد جوری که چند اینچ بیشتر فاصله شون نبود
یهو چرخ و فلک از حرکت ایستاد
هر دو متعجب و ترسیده بودن
کلی صدا زدن ولی کسی نبود انگار همه رفته بودن
جیمین یه راه برای پایین رفتن پیدا کرد نردبون چرخ دقیقا اونجا بود
ولی یکم رفتنش خطر ناک بود
جیمین اول رفت
_من اول میرم بعدش
به تو ام میگم بیای که بگیرمت
+نه جیمین اگه بیوفتی چی
_نگران نباش مراقبم
@جیمین رفت و ات رو هم پشت سرش برد اروم از نرده ها رفتن پایین
وقتی خواستن برن
+جیمین
_جانم اونجا اتاقیه که زوجا اجاره میکنن نه ؟!
_اوهوم
میخوای بریم
+خب راستش من......
@جیمین دست ات و کشید برد اونجا درم پشت سرش قفل کرد
_خب خب ات خانم دیگه وقتشه ببینی زوجا برای چی اینجارو اجاره میکنن
+چی
یعنی میخوای
پایان ببخشید کم بود ولی به جاش یه پارت بیشتر میزارم
۱۳.۴k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.