استوری عاشقانه
ته هر زمستون یه هفته به عید؛ یه چیزی توو این سینه چنگ میزنه… ●♪♫
شاید ترکشایی که سهمِ تو شد… ●♪♫
یکیشون هنوز کنج ذهن منه! ●♪♫
تو این سالهایی که بی تو گذشت؛ همش با خودم از تو حرف میزنم ●♪♫
من از آخرین لمس آغوش تو؛ هنوز بوی باروت میده تنم! ●♪♫
شاید یادمون نیست، اون موقع ها… ●♪♫
توی خونه موندن که کاری نبود ●♪♫
یا رقصت میون یه میدون مین؛ واسه عکسای یادگاری نبود! ●♪♫
یه مشت گل میارم سر خاک تو؛ که تو حس کنی دنیا تو مشتمه! ●♪♫
#محسن_یگانه
هر چقدر بیشتر میگذرد میفهمم برای این حجم از دلتنگی برنامه ریزی نکرده بودم، تسکینی کنار نگذاشته بودم، حسابش را نمیکردم این قدر بیشتر از توقع ام ظاهر شوم. به گمانم آدم از تنها چیزی که در خودش خبر ندارد همین است...
زور بازوی دوست داشتنش...
شاید ترکشایی که سهمِ تو شد… ●♪♫
یکیشون هنوز کنج ذهن منه! ●♪♫
تو این سالهایی که بی تو گذشت؛ همش با خودم از تو حرف میزنم ●♪♫
من از آخرین لمس آغوش تو؛ هنوز بوی باروت میده تنم! ●♪♫
شاید یادمون نیست، اون موقع ها… ●♪♫
توی خونه موندن که کاری نبود ●♪♫
یا رقصت میون یه میدون مین؛ واسه عکسای یادگاری نبود! ●♪♫
یه مشت گل میارم سر خاک تو؛ که تو حس کنی دنیا تو مشتمه! ●♪♫
#محسن_یگانه
هر چقدر بیشتر میگذرد میفهمم برای این حجم از دلتنگی برنامه ریزی نکرده بودم، تسکینی کنار نگذاشته بودم، حسابش را نمیکردم این قدر بیشتر از توقع ام ظاهر شوم. به گمانم آدم از تنها چیزی که در خودش خبر ندارد همین است...
زور بازوی دوست داشتنش...
۲.۵k
۲۹ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.