می خواستیم تنها باشیم با هم باشیم می خواستیم غیر از خود

می خواستیم تنها باشیم، با هم باشیم، می خواستیم غیر از خودمون هیچکی نباشه، بعد از تموم اون قرارهایی که تنها نبودیم. آخه یه قرار عاشقانه داشتیم. چون اگه عشقی وجود داشته باشه، جز شناخت دو طرفه تو سکوت و صمیمیت، بدون شرم و حیا، معنای دیگه ای هم می تونه داشته باشه؟ آدما وقتی بدونن موقع عشق بازی یکی داره نگاشون می کنه، حس می کنن لختن و وقتی احساس کنن لختن، همدیگه رو دوست ندارن. برای همین ما می خواستیم، یه بار، فقط یه بار، با هم تنها باشیم و همه چیزو فراموش کنیم، همه ی اون چیزایی که ربطی به عشق مون نداشت...


#رکوئیم_برای_یک_راهبه
#آلبر_کامو
🕊🖤
دیدگاه ها (۱)

🎶به فکر ترجمه‌‌ی،این دلِ شکسته نباشخودم زبانِ خودم را،به زور...

زخمی به او بزن عمیق تر از انزوا ...#الوار🕊🖤

خدا در عیاشی زیاده روی می کند، می کشد، مرتکب بی عدالتی می شو...

میان عشق و درد---پارت ششم:اون عصر، یونا تو خونه نشسته بود و ...

بیشتر ما از دیده شدن نمی ترسیماز اون نگاه هایی میترسیم که یه...

حس می‌کنم ارتباط چهره‌به‌چهره عمقی داره که هیچ پیامی نمیتونه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط