کاش یه مغازه بود آدم میرفت میگفت :
کاش یه مغازه بود آدم میرفت میگفت :
آقا بی زحمت یه کم خیال خوش می خوام
این آرامشها از ته دل چندن ؟
این بی خیالی ها هست که میپاشن رو زندگی مشتی چند ؟
این شادیا دووم دارن ؟
این خنده های از ته دل چند ؟
از این سالای بی رنج ، اندازه دل ما دارین ؟
از این روزایی که بی بغضن دارین ؟
کاش یه مغازه بود ، آدم میرفت و میگفت
آقا ، بی زحمت یه زندگی میخوام
جنس خوبش. برای آرزوهای محال خویش می گریم
اگر اشکی نماند در خیال خویش می گریم
شب دل کندنت میپرسم آیا باز می گردی جوابت هر چه باشد بر سوال خویش می گریم
نمی دانم چرا اما به قدری دوستت دارم که از بیچارگی گاهی به حال خویش می گریم
اگر جنگیده بودم لااقل حسرت نمیخوردم ولی من بر شکست بی جدال خویش می گریم
نمی گریم برای عمر از کف رفته ام اما برای آرزوهای محال خویش می گریم
آقا بی زحمت یه کم خیال خوش می خوام
این آرامشها از ته دل چندن ؟
این بی خیالی ها هست که میپاشن رو زندگی مشتی چند ؟
این شادیا دووم دارن ؟
این خنده های از ته دل چند ؟
از این سالای بی رنج ، اندازه دل ما دارین ؟
از این روزایی که بی بغضن دارین ؟
کاش یه مغازه بود ، آدم میرفت و میگفت
آقا ، بی زحمت یه زندگی میخوام
جنس خوبش. برای آرزوهای محال خویش می گریم
اگر اشکی نماند در خیال خویش می گریم
شب دل کندنت میپرسم آیا باز می گردی جوابت هر چه باشد بر سوال خویش می گریم
نمی دانم چرا اما به قدری دوستت دارم که از بیچارگی گاهی به حال خویش می گریم
اگر جنگیده بودم لااقل حسرت نمیخوردم ولی من بر شکست بی جدال خویش می گریم
نمی گریم برای عمر از کف رفته ام اما برای آرزوهای محال خویش می گریم
۱۰.۰k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.