★بانو تهمینه اطمینان مقدم همسر ایرج قادری درگذشت★
★بانو #تهمینه_اطمینان_مقدم همسر #ایرج_قادری درگذشت★
تهمینه اطمینان مقدم متولد سال ۱۳۱۴ (تهران) و خواهرزاده شهلا ریاحی بازیگر پیشکسوت سینما و تئاتر است و اولین بار به وسیله او حرفه بازیگری را تجربه کرده است.تهمینه اطمینان مقدم در خانه ای اهل فرهنگ رشد کرد. او پس از یک آشنایی کوتاه در سال 1331 با ایرج قادری ازدواج کرد و در سال 1332 به پیشنهاد شهلا ریاحی وارد کار بازیگری در نمایش شد.در زمان دکتر والا در تماشاخانه تهران بازی کرد و نیز همراه با محمد علی جعفری نمایش هایی را اجرا کرد. تهمینه در سال 1332 با بازی در فیلم دختر سر راهی وارد سینما شد. تهمینه اطمینان مقدم که تا سال 1344 با بازی در بیش از بیست فیلم، یکی از پُرآوازه ترین ستاره زن سینمای ایران شده بود، از بازیگری کناره گیری کرد.
★تهمینه اطمینان مقدم از رابطه اش با ایرج قادری میگوید: من و ایرج سال 1330 در باغشاه با هم آشنا شدیم،او دانشجوی رشته داروسازی بود و در داروخانه برادرش کار میکرد، وزارت دارایی به کارمندانش در باغشاه زمین داده بود و پدرم زمینها را میساخت، اینطور شد که ما در آن خیابان رفتوآمد میکردیم،به داروخانهها میرفتیم. آنها روزهای مشخصی را برای مولویخوانی و سعدیخوانی اختصاص میدادند. من هم که از کودکی پیگیر ادبیات بودم همیشه در آن مراسم شرکت میکردم. یک روز که در آن جمع همه مشغول گرفتن فال حافظ بودند، یک آقای بلندبالای خوشتیپ وارد مجلس شد؛ برای اینکه داروی خانم دکتر افشار که دکترای ادبیات داشت را برای او بیاورد.
خانم دکتر از ایرج خواست که بماند و برای او فال بگیرد. تمام جمع توجهشان به من و ایرج جلب شد، در واقع آدمهای آن جمع باعث شدند که ما به هم توجه کنیم. باورتان نمیشود شاید من آن موقع فقط یک نگاه به ایرج کردم، درواقع جلسه شعرخوانی شروع یک ارتباط پاک بین ما شد، البته ارتباط که میگویم منظورم این است که از کوچه که رد میشدم او از آن طرف میآمد و ما زیرچشمی به هم نگاه میکردیم یا اینکه من میرفتم داروخانه و میگفتم ببخشید آقا یک بسته آسپیرین به من بدهید و او میگفت: بله، خانم چشم. این کل ارتباط ما بود،بزرگترین خلافی که در مدت آشناییمان مرتکب شدیم این بود که یک روز در رستورانی همدیگر را دیدیم، آن هم با ترس و لرز، طوری که نفهمیدم ناهار خوردم یا زهرمار!
آنموقع من فقط ۱۷سال داشتم وایرج ۱۹،بعد از چندروز که با هم ناهار خوردیم در کوچه از کنارم رد شد و گفت: خانم با من ازدواج میکنی؟من هم فوری گفتم، بله(باخنده)
تهمینه اطمینان مقدم متولد سال ۱۳۱۴ (تهران) و خواهرزاده شهلا ریاحی بازیگر پیشکسوت سینما و تئاتر است و اولین بار به وسیله او حرفه بازیگری را تجربه کرده است.تهمینه اطمینان مقدم در خانه ای اهل فرهنگ رشد کرد. او پس از یک آشنایی کوتاه در سال 1331 با ایرج قادری ازدواج کرد و در سال 1332 به پیشنهاد شهلا ریاحی وارد کار بازیگری در نمایش شد.در زمان دکتر والا در تماشاخانه تهران بازی کرد و نیز همراه با محمد علی جعفری نمایش هایی را اجرا کرد. تهمینه در سال 1332 با بازی در فیلم دختر سر راهی وارد سینما شد. تهمینه اطمینان مقدم که تا سال 1344 با بازی در بیش از بیست فیلم، یکی از پُرآوازه ترین ستاره زن سینمای ایران شده بود، از بازیگری کناره گیری کرد.
★تهمینه اطمینان مقدم از رابطه اش با ایرج قادری میگوید: من و ایرج سال 1330 در باغشاه با هم آشنا شدیم،او دانشجوی رشته داروسازی بود و در داروخانه برادرش کار میکرد، وزارت دارایی به کارمندانش در باغشاه زمین داده بود و پدرم زمینها را میساخت، اینطور شد که ما در آن خیابان رفتوآمد میکردیم،به داروخانهها میرفتیم. آنها روزهای مشخصی را برای مولویخوانی و سعدیخوانی اختصاص میدادند. من هم که از کودکی پیگیر ادبیات بودم همیشه در آن مراسم شرکت میکردم. یک روز که در آن جمع همه مشغول گرفتن فال حافظ بودند، یک آقای بلندبالای خوشتیپ وارد مجلس شد؛ برای اینکه داروی خانم دکتر افشار که دکترای ادبیات داشت را برای او بیاورد.
خانم دکتر از ایرج خواست که بماند و برای او فال بگیرد. تمام جمع توجهشان به من و ایرج جلب شد، در واقع آدمهای آن جمع باعث شدند که ما به هم توجه کنیم. باورتان نمیشود شاید من آن موقع فقط یک نگاه به ایرج کردم، درواقع جلسه شعرخوانی شروع یک ارتباط پاک بین ما شد، البته ارتباط که میگویم منظورم این است که از کوچه که رد میشدم او از آن طرف میآمد و ما زیرچشمی به هم نگاه میکردیم یا اینکه من میرفتم داروخانه و میگفتم ببخشید آقا یک بسته آسپیرین به من بدهید و او میگفت: بله، خانم چشم. این کل ارتباط ما بود،بزرگترین خلافی که در مدت آشناییمان مرتکب شدیم این بود که یک روز در رستورانی همدیگر را دیدیم، آن هم با ترس و لرز، طوری که نفهمیدم ناهار خوردم یا زهرمار!
آنموقع من فقط ۱۷سال داشتم وایرج ۱۹،بعد از چندروز که با هم ناهار خوردیم در کوچه از کنارم رد شد و گفت: خانم با من ازدواج میکنی؟من هم فوری گفتم، بله(باخنده)
۶.۷k
۲۶ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.