🍒🌱صدایت در نمی آید، کجا افتاده ای بی جان
🍒🌱صدایت در نمیآید، کجا افتادهای بیجان
دل دیوانه، گرگ تیرخورده، اسب نافرمان!
غزالان جوان از غُرشت دیگر نمیترسند
دُمت بازیچهی کفتارها شد شیر بی دندان!
چه آمد بر سرت در شعلههای دوزخ اما سرد
چه دیدی در حیاط کوچک پاییز در زندان
چرا سربازهایت از هراس جنگ خشکیدند
چه ماند از تخت و تاجت شهریار شهر سنگستان؟
چرا از خاکمان جز بوتهی حسرت نمیروید
کجای این بیابان گریه کردی ابر سرگردان؟
نبودی؛ هفت گاو چاق، اهل شهر را خوردند!
نیا بیرون! کسی چشمانتظارت نیست در کنعان
به زندان میبرد؟ باشد! اگر کوریم، باکی نیست
که دارد انتظار مردی از آغامحمدخان؟
که دارد انتظار رویش گُل داخل سلول؟
که دارد انتظار برف، در گرمای تابستان؟
به یک اندازه بدبختیم! ماه و سال بیمعنیست
چه فرقی میکند اسفند، یا مرداد، یا آبان
دلم سرد است، چون منظومهای بی ویس و بی رامین
دلم خون است، چون شیراز بی داشآکل و مرجان
نهیبت میزنم با لهجهی اجساد نیشابور
نگاهت میکنم با چشمهای مردم کرمان
قفس میگفت: با مُردن هم آزادی نخواهی یافت
فریبم دادهای با قصهی طوطی و بازرگان
تبر در دست مردم، تندباد بیامان در پیش
مبادا ساقه در دستت بلغزد غول آویزان!🍒🌱
#حامد_ابراهیم_پور
🍂🌼
دل دیوانه، گرگ تیرخورده، اسب نافرمان!
غزالان جوان از غُرشت دیگر نمیترسند
دُمت بازیچهی کفتارها شد شیر بی دندان!
چه آمد بر سرت در شعلههای دوزخ اما سرد
چه دیدی در حیاط کوچک پاییز در زندان
چرا سربازهایت از هراس جنگ خشکیدند
چه ماند از تخت و تاجت شهریار شهر سنگستان؟
چرا از خاکمان جز بوتهی حسرت نمیروید
کجای این بیابان گریه کردی ابر سرگردان؟
نبودی؛ هفت گاو چاق، اهل شهر را خوردند!
نیا بیرون! کسی چشمانتظارت نیست در کنعان
به زندان میبرد؟ باشد! اگر کوریم، باکی نیست
که دارد انتظار مردی از آغامحمدخان؟
که دارد انتظار رویش گُل داخل سلول؟
که دارد انتظار برف، در گرمای تابستان؟
به یک اندازه بدبختیم! ماه و سال بیمعنیست
چه فرقی میکند اسفند، یا مرداد، یا آبان
دلم سرد است، چون منظومهای بی ویس و بی رامین
دلم خون است، چون شیراز بی داشآکل و مرجان
نهیبت میزنم با لهجهی اجساد نیشابور
نگاهت میکنم با چشمهای مردم کرمان
قفس میگفت: با مُردن هم آزادی نخواهی یافت
فریبم دادهای با قصهی طوطی و بازرگان
تبر در دست مردم، تندباد بیامان در پیش
مبادا ساقه در دستت بلغزد غول آویزان!🍒🌱
#حامد_ابراهیم_پور
🍂🌼
۱۲.۴k
۲۶ آذر ۱۴۰۱