کسی را می شناسم که خانه اش کاخ است. گاهی با خود میگوی
کسی را می شناسم که خانه اش کاخ است. گاهی با خود میگویم کاش به دوران کودکی باز میگشتیم و با بچه محله ها یک دل سیر گرگم به هوا یا قایم باشک توی این کاخ بازی میکردیم.
نام خودرو اش را خیلی ها نمیشناسند. قیمت تلفن همراهش به اندازه پول پیش یک خانه است که خیلی ها برای اجاره یک خانه ندارند.
عطر و ادکلنی که در یک روز استفاده میکند می ارزد به کل پولی که من در طول سال برای بوی خوش هزینه میکنم.
اما غذایش غالبا نان و ماست است و با انسولین و دیالیز و این حرفها زنده است. در حالیکه کارگر و پیشخدمت خانه اش از چلومرغ و کباب سفره او میخورند و او فقط نگاه میکند و ماستش را میخورد.
زندگی یک هدیه است از جانب خدا که برای هرکس به شکلی کادوپیچ شده است. هدیه ای که خدا بدون هیچ هیاهویی در جعبه ای گذاشته و به ما بخشیده.اینکه داخل این جعبه چیست مهم نیست. اگر محتوای داخلش را نمیپسندیم نباید آن را دور بیاندازیم. چون هدیه است.
به ظاهرِ شیک و رنگ و لعابِ جلد هدیه دیگران هم حسد نبریم. چون واقعا نمیدانیم داخل جعبه شیک آنان چه چیزی را قرار داده اند.
مثل دوران کودکی مان توی برخی از این مسابقه ها که انتخاب جایزه با خودمان بود ، سریع میرفتیم سراغ کادویی که بزرگتر بود و رنگ کادویش پر زرق و برق و قشنگ تر...
بارها درکودکی گول ظاهر فریبنده کادوها را خوردیم تا که فهمیدیم واقعا به جنس کادو و رنگ روبانش نیست.
ولی فارغ از اینکه هدیه زندگی ما کوچک است یا بزرگ ، داخل جعبه اش آجر است یا شمش طلا ، بیاییم زندگی را از تمام جوانب آن دوست بداریم. حتی غم و غصه هایش را جشن بگیریم. اگر محیط زندگی ات به گونه ایست که از درو دیوارش یاس و نا امیدی می بارد، بر سر راهت پر از مانع است و آدمهایی که دور و برت را گرفته اند ناسازگار و پریشان اند، بدان همین اینها هستند که میتوانند تو را رشد داده و به حرکت در آورند.
در واقع ، آموزگاران واقعی زندگی ات همین افراد و همین موانع سر راهت هستند. والا زندگی کردن در کنار انسانهای سازگار در یک مسیر هموار چندان سخت نیست.
بقول آن دیالوگ خاطره انگیز با صدای عطاالله کاملی ؛ زندگی منشوری است در حرکت دوار... منشوری که پرتو پر شکوه خلقت ،با رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوشت داشتنی، خیال انگیز و پرشور ساخته است.
نام خودرو اش را خیلی ها نمیشناسند. قیمت تلفن همراهش به اندازه پول پیش یک خانه است که خیلی ها برای اجاره یک خانه ندارند.
عطر و ادکلنی که در یک روز استفاده میکند می ارزد به کل پولی که من در طول سال برای بوی خوش هزینه میکنم.
اما غذایش غالبا نان و ماست است و با انسولین و دیالیز و این حرفها زنده است. در حالیکه کارگر و پیشخدمت خانه اش از چلومرغ و کباب سفره او میخورند و او فقط نگاه میکند و ماستش را میخورد.
زندگی یک هدیه است از جانب خدا که برای هرکس به شکلی کادوپیچ شده است. هدیه ای که خدا بدون هیچ هیاهویی در جعبه ای گذاشته و به ما بخشیده.اینکه داخل این جعبه چیست مهم نیست. اگر محتوای داخلش را نمیپسندیم نباید آن را دور بیاندازیم. چون هدیه است.
به ظاهرِ شیک و رنگ و لعابِ جلد هدیه دیگران هم حسد نبریم. چون واقعا نمیدانیم داخل جعبه شیک آنان چه چیزی را قرار داده اند.
مثل دوران کودکی مان توی برخی از این مسابقه ها که انتخاب جایزه با خودمان بود ، سریع میرفتیم سراغ کادویی که بزرگتر بود و رنگ کادویش پر زرق و برق و قشنگ تر...
بارها درکودکی گول ظاهر فریبنده کادوها را خوردیم تا که فهمیدیم واقعا به جنس کادو و رنگ روبانش نیست.
ولی فارغ از اینکه هدیه زندگی ما کوچک است یا بزرگ ، داخل جعبه اش آجر است یا شمش طلا ، بیاییم زندگی را از تمام جوانب آن دوست بداریم. حتی غم و غصه هایش را جشن بگیریم. اگر محیط زندگی ات به گونه ایست که از درو دیوارش یاس و نا امیدی می بارد، بر سر راهت پر از مانع است و آدمهایی که دور و برت را گرفته اند ناسازگار و پریشان اند، بدان همین اینها هستند که میتوانند تو را رشد داده و به حرکت در آورند.
در واقع ، آموزگاران واقعی زندگی ات همین افراد و همین موانع سر راهت هستند. والا زندگی کردن در کنار انسانهای سازگار در یک مسیر هموار چندان سخت نیست.
بقول آن دیالوگ خاطره انگیز با صدای عطاالله کاملی ؛ زندگی منشوری است در حرکت دوار... منشوری که پرتو پر شکوه خلقت ،با رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوشت داشتنی، خیال انگیز و پرشور ساخته است.
۱.۱k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.