صبحت بخیر آفتابم...!
صبحت بخیر آفتابم...!
دیشب نخوابیدی انگار
این شانه ها گرم و خیسند
تا صبح باریدی انگار...!
گفتم که حالِ بدم را
فردا به رویم نیاور
با خنده گفتی: تو خوبی
یعنی که فهمیدی انگار...
گفتی: رها کن خودت را
پیشم که هستی خودت باش
گفتم: اگر من نباشم!؟
با بغض خندیدی انگار...
صبح است و تب دارم از تو
این گونه ها داغ و خیسند
در خواب، پیشانی ام را
با گریه بوسیدی انگار...!
#اصغر_معاذی
دیشب نخوابیدی انگار
این شانه ها گرم و خیسند
تا صبح باریدی انگار...!
گفتم که حالِ بدم را
فردا به رویم نیاور
با خنده گفتی: تو خوبی
یعنی که فهمیدی انگار...
گفتی: رها کن خودت را
پیشم که هستی خودت باش
گفتم: اگر من نباشم!؟
با بغض خندیدی انگار...
صبح است و تب دارم از تو
این گونه ها داغ و خیسند
در خواب، پیشانی ام را
با گریه بوسیدی انگار...!
#اصغر_معاذی
۱۱۶.۲k
۱۵ شهریور ۱۴۰۰