امروز صبح نشسته بودم و دختر بچه ای برای فروختن دستمال وار
امروز صبح نشسته بودم و دختر بچه ای برای فروختن دستمال وارد فروشگاه شد، چن سوال کردم و یکی از سوالاتم ، چن سالته بود و در پاسخ چیزی عجیبی شنیدم که مامان بزرگم گفته امروز ۱۰ ساله شدم و با همکار عزیزان خوش قلب مجتمع آبان تونستیم نقشی در خوشحال کردن این دختر خانم زیبا داشتیم ❤🫂
.
.
.
.
۷۰.۹k
۳۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.