یه استاد داشتم همزاد ایشون:)
یه استاد داشتم همزاد ایشون:)
یه مغازه داشت ظهر ها از توش همیشه بوی قهوه میومد. عصر ها هم الکل و سیگار (استاد مسلمونِ نا مسلمون بودن😂)
از بچه ها متنفر بود💀
مغازش تاریک بود فقط یه کم نور ملایمی داشت..
یه بار روزِ دختر بهم یه دستبند داد عینهو دست بندای جانی :)
یه مغازه داشت ظهر ها از توش همیشه بوی قهوه میومد. عصر ها هم الکل و سیگار (استاد مسلمونِ نا مسلمون بودن😂)
از بچه ها متنفر بود💀
مغازش تاریک بود فقط یه کم نور ملایمی داشت..
یه بار روزِ دختر بهم یه دستبند داد عینهو دست بندای جانی :)
۱۷.۰k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.