شبی مهتابی بود و با او به تماشای ماه نشسته بودم ناگهان چ
شبی مهتابی بود و با او به تماشای ماه نشسته بودم، ناگهان چشم هایمان روی هم قفل شد و چیزی که گفت قلبم را لرزاند: وقتی مُردم و درحال رفتن به بهشت بودم، اگر صداتو از جهنم بشنوم قید بهشتو میزنم:)
- ۵.۰k
- ۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط