تا گرفتی دستهایم را دلم دیوانه شد
تا گرفتی دستهایم را دلم دیوانه شد
تا نهادم سر به دامانت نمیدانم چه شد
گم شدم چون قایقی کهنه میان موجها
در شب حال پریشانت نمیدانم چه شد
بی وفا رفتی و من باخاطراتت مانده ام
آن قرارو عهد و پیمانت نمیدانم چه شد
گفته بودم تا ابد عاشق نخواهم شد ولی
تا نگه کردم به چشمانت نمیدانم چه شد
تا نهادم سر به دامانت نمیدانم چه شد
گم شدم چون قایقی کهنه میان موجها
در شب حال پریشانت نمیدانم چه شد
بی وفا رفتی و من باخاطراتت مانده ام
آن قرارو عهد و پیمانت نمیدانم چه شد
گفته بودم تا ابد عاشق نخواهم شد ولی
تا نگه کردم به چشمانت نمیدانم چه شد
۱۹.۰k
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.