دوطرفه بودن یه رابطه مهمه،
دوطرفه بودن یه رابطه مهمه،
اما این که وقتی تو رابطهای بهش نزدیک باشی خیلی مهمتره:
یادمه یه شب تو این گیروداره گرمای تابستون یه وقتی بود که هم از کار کوفته بود هم از گرما خسته؛
میتونستم کلافهگیشو حتی از پشت صفحه چتم حس کنم
ازهم دور بودیم، شرایط اینجوری ایجاب میکرد که دور باشیم!
اونشب رو به وضوح به خاطر دارم
میون همه این کلافهگیا و خستهگیاش
غیر مستقیم و مستقیم داشت بونه بهونهی نبودنمُ میگرفت
منم بیقراره نبودش بودم:)
اما میدونستم امشب اگه دَم به دَمش بدم ویرونتر میشه
شروع کردم تو تاریکی اتاقم واسش ویدیو مسیج گرفتن؛ شیطنت کردن، جوکِ بیمزه تعریف کردن، سربهسرش گذاشتن
همهکار داشتم میکردم که فاصلهای که هستُ ناپدید کنم
یهباره به ذهنم زد ویدیوکال کنم..
چشماش کاسهخون بود از ویرونگی، ریز ریز قربونصدقهاش رفتم
از لفظ مَردی گفتنم خوشش میومد؛ دفعهای نبود که بکار ببرمُ واسم نخنده و یه تولهای روانهام نکنه
بهش گفتم میخوام واست لالایی بخونم
پس هندفریتُ بزارو چشماتو ببند
همینکارم کرد شروع کردم واسش خوندن:
لالا لالا گل زیره
دلم پیش دلت گیره
لالا لالا گل سنجد
بریم باهم گوشه ای دنج
لالا لالا گل سنبل
غزل خونت شم همچون بلبل
لالا لالا گل سوسن
لبم بوسی لبت بوسم...
همین یه دونه رو بلد بودم و یادمه دوسهباری واسش خوندم یهو به خودم اومد و دیدم لالایم کار خودشو کرده:))
اون نمیشنید و تو رویای ناآگاهی خودش غرق بود ولی گفتم شبت بخیر جانِمن
منم همونجا پلکام سنگین شد و تماسُ قطع نکرده خوابم برد..
- مهم نیست چقد فاصله بینتونه روحتون رو کنار هم بیارید♥️
قاصدکـ🍂🍁
اما این که وقتی تو رابطهای بهش نزدیک باشی خیلی مهمتره:
یادمه یه شب تو این گیروداره گرمای تابستون یه وقتی بود که هم از کار کوفته بود هم از گرما خسته؛
میتونستم کلافهگیشو حتی از پشت صفحه چتم حس کنم
ازهم دور بودیم، شرایط اینجوری ایجاب میکرد که دور باشیم!
اونشب رو به وضوح به خاطر دارم
میون همه این کلافهگیا و خستهگیاش
غیر مستقیم و مستقیم داشت بونه بهونهی نبودنمُ میگرفت
منم بیقراره نبودش بودم:)
اما میدونستم امشب اگه دَم به دَمش بدم ویرونتر میشه
شروع کردم تو تاریکی اتاقم واسش ویدیو مسیج گرفتن؛ شیطنت کردن، جوکِ بیمزه تعریف کردن، سربهسرش گذاشتن
همهکار داشتم میکردم که فاصلهای که هستُ ناپدید کنم
یهباره به ذهنم زد ویدیوکال کنم..
چشماش کاسهخون بود از ویرونگی، ریز ریز قربونصدقهاش رفتم
از لفظ مَردی گفتنم خوشش میومد؛ دفعهای نبود که بکار ببرمُ واسم نخنده و یه تولهای روانهام نکنه
بهش گفتم میخوام واست لالایی بخونم
پس هندفریتُ بزارو چشماتو ببند
همینکارم کرد شروع کردم واسش خوندن:
لالا لالا گل زیره
دلم پیش دلت گیره
لالا لالا گل سنجد
بریم باهم گوشه ای دنج
لالا لالا گل سنبل
غزل خونت شم همچون بلبل
لالا لالا گل سوسن
لبم بوسی لبت بوسم...
همین یه دونه رو بلد بودم و یادمه دوسهباری واسش خوندم یهو به خودم اومد و دیدم لالایم کار خودشو کرده:))
اون نمیشنید و تو رویای ناآگاهی خودش غرق بود ولی گفتم شبت بخیر جانِمن
منم همونجا پلکام سنگین شد و تماسُ قطع نکرده خوابم برد..
- مهم نیست چقد فاصله بینتونه روحتون رو کنار هم بیارید♥️
قاصدکـ🍂🍁
۳۵۸
۲۹ آبان ۱۴۰۳