من چهار ساله که از ی پسر به اسم محمد امین خوشم اومده و ...

من چهار ساله که از ی پسر به اسم محمد امین خوشم اومده و دارم با فکر اون زندگی می کنم. نمی دونم چرا نمیتونم بهش احساسمو بگم. پدر و مادر اون با پدر و مادر من دوستن و باهم رفت و آمد می کنیم. دیشب هم خونشون بودیم و من خیلی ازش خوشم میاد و دوسش دارم. ولی هر وقت می بینمش نمیتونم توی چشماش نگاه کنم و استرس شدید میگیرم. نمی دونم حس اون نسبت به من چیه ولی یجورایی فکر میکنم اونم از من خوشش میاد و اگر هم منو دوست نداشته باشه اینو میگم که من تا آخر عمرم به فکرشم و دوسش دارم.

میشه کمکم کنید که باید چیکار کنم؟
ممنون میشم
دیدگاه ها (۲۳)

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۸

black flower(p,317)

⁷𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 اومدن سر میز نشستن که اصن اون حال ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط