پارت یک وقتی برای اولین بار تنها میشین

وقتی برای اولین بار تنها میشین
و بارون میومد ‌و ت/ا میترسیدی و بدون اینک در بزنی رفتی توی اتاق یهو جونگکوک بهت خیره شد وتیشرت تنش؛ نبود یهو ت/ا جگیغ زدی جلوی دهنت گرفت و دستات روی سینه اش بود و
جونگکوک:هیس اگ جیغ بزنی امشب شب بدی برات میشه ت/ا سرت بالا پایین کردی و تا اینکع ولت ؛کرد جیغ زدی و جونگکوک؛ دستت گرفت بردتت ری تخت و گفت:گفتم امشب شب بدی برات میشع ت/ا گفتی:,ولم کن میخوام ؛برم اتاقم جونگکوک:حالا ک با پای خدت اومدی تقاس کارت و پس بدی ت/ا تو دستم ول کن قول میدم هرکاری ک بگی بکنم جونگکوک ولت کرد و بهت گفت من میخوابم روی تخت تو سرت ؛توی سینه هام باشع چاره ای نداشتی ت/ا باش ولی امشب میرم اتاقم
جونگکوک:نمیشه و ت/ا گفتی باش ولی زیادع روی نکن
حونگکوک:بش و یهو مک میزد روی لبات میگفت حتما یچیزی میدونستی اومدی و توهم نتونستی خودت کنترل کنی دستات لای موهاش بود لباشو میخوردی و لباستو در اورد بلند شد شلوارشو در اورد گفت یکم زیادع روی کنیم تو گفتی مشکلی نیست و یهو کردت و با ناله هات اونو یجور میکردی ک اونم داشت سینه هاتو میمکید هی صدای ناله هات میومد اه اه اه و بعد بهت گفت بیا روم بخواب و گفتی باش لباسمو بپوشم
جونگکوک:نمیخواد همینجوری بیا باسنت روی ک رش بود دستاش وستت هی لبات ابدار میخورد توهم همراهی میکردی
بچها چطور بود 🥴👻🔥
دیدگاه ها (۰)

ریت توی حسمون🥴😂

خدم واستون درستش کردم

مابولو👻🤣

نامجون: تو این کتابه نوشته وقتی با پرنسس ازدواج کردی شب اول ...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁵⁷اروم تو راه رو عمارت راه میرفتم... تمام ف...

پارت ۶ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط