گاه گاهی به غزل سربزنی عیبی نیست

گاه، گـاهی به غزل سربزنی عیبی نیست
دورِ دیوارِ دلم ، پـــــر بزنی عیبی نیست

خسته ایی، مرثیــه‌ی درد تورا می خوانــد
درهمین حال،بـما، سربـزنی عیبی نیست!

کلبـهٔ عشـق ، شفاخانهٔ دردت این جاست
تار و سنتـور، درآن گــر بزنی، عیبی نیست!

خانـــهٔ دوست همین جاست، کنارِ ساقی
اب انگـــور به ساغـر، بزنی عیـبی نیست!

عمر کوتـاه تر از فصـــلِ شکفـتـن باشــد
قیدِ این فکـر، سراسر! بزنی ،عیبی نیست!

زندگــی ، بیــنِ دو تا پلـک زدن، مـی گذرد
بی خبر، پلک به دلبــر بزنی عیبی  نیست!

یادم افتاد غزل ، منتظـر شعــرِ من است
ما که رفتیم! به هر دربزنی، عیبی نیست


.‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎
دیدگاه ها (۰)

بوسہ ے چشم تو بر شعر من اے یار خوش استشاعر چشم تو بودن بہ چہ...

#کلیپ #اجرا #ناب 🔥 #حمیرا🎵

«ابر» می‌آمد به چشم از دور، اما دود بودآنچه «اشک شوق» دیدی «...

السلام علی المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

https://eitaa.com/khodaimehrabanman

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط