My mafia lover p8

*ویو لونا*
باورم نمیشه... یعنی ارباب داشت از من در برابر دشمنش دفاع میکرد؟؟؟؟ یعنی من براش مهمم ؟ .‌. وای لونا خیلی احمقی آخه کی بهت اهمیت میده؟ ...

وقتی که براش آب آوردم و بهش دادم تمام مدت با چشمایی که خمار شده بود به بدنم خیره شده بود منم خیلی معذب بودم پس سعی می‌کردم بدنم توی دیدش نباشه . یکی از اعضای گروه لیوان رو از تهیونگ گرفت و به داخل آشپزخونه برد . من همه ش حواسم پیش ارباب بود چون خیلی نگرانش بودم و خودمم نمیدونستم چرا بعد یهو نگاهم افتاد به یه پسره اون پسر همونی بود که منو از دشمن ارباب نجات داد
(اگر پارت های قبل رو خونده باشید می‌فهمید چی میگم)
میخواستم ازش تشکر کنم ولی فکر نکنم الان بتونم پس با کلی استرس به ارباب خیره شدم و بعد زبون باز کردم


لونا:ارباب اگر کاری با من ندارید من میتونم برگردم سر کارم ؟ چون هنوز باید شام رو آماد کنم

تهیونگ:برو ولی ... بعد از شام میای توی اتاقم

لونا:چشم ارباب .


و بعد از اونجا دور شدم و وارد آشپزخونه شدم و به آجوما داخل پختن غذا ها کمک کردم


*ویو بعد از شام*
همه ی افرادی که نزدیک ارباب بودن رفتن و وقتش بود که برم توی اتاق ارباب وقتی که به پشت در اتاقش رسیدم در زدم و اجازه ورود خواستم ولی صدایی نشنیدم دوباره اما یکم محکم تر در زدم ولی بازم چیزی نشنیدم پس تصمیم گرفتم در رو باز کنم وقتی وارد اتاق شدم صدای آب میومد پس حدس زدم که حتما داره دوش میگیره کنجکاویم گل کرد و کرم درونم فعال شد نزدیک در حموم شدم و از اونجایی که دره حما شیشه ای بود و مثل اینکه ارباب داشت با آب سرد دوش می‌گرفت پس شیشه شفاف بود و من بدن عضلانی ارباب رو میدیدم خیلی جذاب و هات بود ولی همین که خواستم از در فاصله بگیرم در باز شد و من با کله رفتم داخل حموم و ارباب بخاطر اینکه نیوفتم دستشو دور کمرم حلقه کرد و منو گرفت ....

چند ثانیه توی همون حالت بودیم و بعد من دستشو کنار زدم و صاف وایستادم و با کلی اکراه بلخره گفتم


لونا: ا‌..ارباب ب...بب‌‌...ببخشید من چند بار در زدم ولی در رو باز نکردین
تهیونگ: نمیخواد منو گول بزنی ... چرا منو دید میزدی هوم؟
لونا: ار...ارباب من... من منو ببخشید...
تهیونگ: و اگر نبخشم؟
لونا: منو ببخشید دیگه تکرار نمیشه لطفا با من کاری نکنید.
تهیونگ: واقعا فکر کردی بهت دست میزنم؟ درست فکر کردی
لونا: ارباب ببخشید خواهش میکنم دیگه تکرار نمیشه

تهیونگ: به یه شرط میبخشمت

لونا: چ...چه شرطی؟

تهیونگ: امشب باید پیش من بخوابی

لونا: چ...چی؟

تهیونگ : همون که شنیدی وگرنه تنبیه میشی

لونا: نه نه ... فقط تعجب کردم ... چشم انجامش میدم

تهیونگ: آفرین گود گرل به همین کارات ادامه بده . حالا برو بیرون و بعد که گفتم بیا داخل

لونا: چ...چشم
دیدگاه ها (۰)

my mafia lover p8 *ادامه*

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۴۳

بیب من برمیگردمپارت :73+ جونگکوک کجا داری میری منو تنها نزار...

قلب سیاه نشان سرخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط