part
part⁷⁶
دختر دستشو روی لب هاش گذاشت و با صورت سرخ شده اش به سمت دستشویی رفت
در قفل کرد و به خودش نگاه کرد، لبهاش کمی ورم کرده و جای دندان های جئون روی گردنش باقی مانده بود و مارک های کوچیک بزرگ طرف چپ گردنش پر کرده بود
دوتا دستش روی دهنش گذاشت و به عقب رفت و به دیوار برخورد کرد
از خجالت سرخ سرخ شده بود
شیرآب باز کرد و آب سرد به صورتش پاشید و به آینه نگاه کرد
" تلافی این کارتو رو سرت درمیارم(اخم) "a.t
╞╟╚╔╩╦ ╠═ ╬╧╨╤
_" بچه های خیلی خوش گذشت، ما دیگه میریم "
" کجا میخواید برید! امشبو پیشمون بمونید "V
" راسته میگه، برای هممون جا هست "jimin
_" اگه داییون میخواد بمون وایسه ولی من دفعهی دیگه "
" وا اخه چرا؟ "a.t
" دیگه اخه طارُف نداریم که نه میاری "jin
" اگه نگران لباسی که پسرا بهت لباس میدن، منم به داییون لباس راحتی میدم "a.t
" بمون خوش میگذره "V
_" باش "
" ایول(ازجاشبلندمیشه) "a.t
" داییون بیا تا بهت لباس راحتی بدم "a.t
+" باش "
داییون و ا.ت رفتن طبقهای بالا و پسرا رفتند توی اتاق هاشون
╞╟╚╔╩╦ ╠═ ╬╧╨╤
_اتاق ا.ت_
" خب چی میخوای بپوشی؟ "a.t
+" فرقی نداره "
" نه بابا نمیشه، بیا خودتت انتخاب کن "a.t
+" باش "
داییون سمت کمد میره و ا.ت روی تخت میشینه
+" میگم ا.ت "
" بله؟ "a.t
+" تو رابطهات با جونگکوک چیه؟ "
" چی؟ "a.t
داییون طرف ا.ت میشه و ادامه میده:
+" همهاش باهاش شوخی میکنی باهم تنهای میرید بیرون، رابطهات باهاش چیه؟ "
" رابطهای باهاش ندارم همون جوری که با جین و جیمین رفتار میکنم با جونگکوک هم همون جوریم "a.t
+" رفتارتو با جونگکوک تغییر بده "
" معلوم هست چی داری میگی؟ "a.t
داییون نفسشو میده بیرون
+" ا.ت، من تورو دوست خودم میدونم و الان هم دارم دوستانه بهت میگم، رفتارتو باهاش تغییر بده و اینقدر باهاش نگرد "
" دلیل این حرفهاتو نمیفهمم "a.t
+" قبلنا یه چیزایی بین منو جونگکوک بوده و هنوز هم هست الان بخاطر اینکه کسی چیزی نفهمه نزدیک هم نمیشیمو زیاد حرف نمیزنیم ولی تو داری زیادی از حدتت میگذری "
" بین منو جونگکوک حدی نبوده که بخوام ازش بگذرم "a.t
+" از این به بعد هست پس یکم رعایت کن ، تو که نمیخوای عامل بهم خوردن رابطهای منو جونگکوک باشی، میخوای؟ "
" معلومه که نه اصلا دلیلی نداره که بخوام همچین کاری کنم! "a.t
+" خوبه(لبخند) "
نزدیک ا.ت میشه و کنارش روی تخت میشینه و دست روی بازوی دختر میزاره و با لبخندی گرم میگه:
+" خوشحالم که درک میکنی "
(ذهن ا.ت)👇:
" [این چقدر زود مود عوض میکنه] "a.t
+" اگه میشه راجب حرفام یه کسی چیزی نگو نمیخوام مشکلی پیش بیاد "
" نه چیزی نمیگم "a.t
+" خوبه، حالا بیا بغلم(دستاشو باز میکنه) "
(ذهن ا.ت)👇:
" [خل چلی چیزیه؟😐] "a.t
دختر دستشو روی لب هاش گذاشت و با صورت سرخ شده اش به سمت دستشویی رفت
در قفل کرد و به خودش نگاه کرد، لبهاش کمی ورم کرده و جای دندان های جئون روی گردنش باقی مانده بود و مارک های کوچیک بزرگ طرف چپ گردنش پر کرده بود
دوتا دستش روی دهنش گذاشت و به عقب رفت و به دیوار برخورد کرد
از خجالت سرخ سرخ شده بود
شیرآب باز کرد و آب سرد به صورتش پاشید و به آینه نگاه کرد
" تلافی این کارتو رو سرت درمیارم(اخم) "a.t
╞╟╚╔╩╦ ╠═ ╬╧╨╤
_" بچه های خیلی خوش گذشت، ما دیگه میریم "
" کجا میخواید برید! امشبو پیشمون بمونید "V
" راسته میگه، برای هممون جا هست "jimin
_" اگه داییون میخواد بمون وایسه ولی من دفعهی دیگه "
" وا اخه چرا؟ "a.t
" دیگه اخه طارُف نداریم که نه میاری "jin
" اگه نگران لباسی که پسرا بهت لباس میدن، منم به داییون لباس راحتی میدم "a.t
" بمون خوش میگذره "V
_" باش "
" ایول(ازجاشبلندمیشه) "a.t
" داییون بیا تا بهت لباس راحتی بدم "a.t
+" باش "
داییون و ا.ت رفتن طبقهای بالا و پسرا رفتند توی اتاق هاشون
╞╟╚╔╩╦ ╠═ ╬╧╨╤
_اتاق ا.ت_
" خب چی میخوای بپوشی؟ "a.t
+" فرقی نداره "
" نه بابا نمیشه، بیا خودتت انتخاب کن "a.t
+" باش "
داییون سمت کمد میره و ا.ت روی تخت میشینه
+" میگم ا.ت "
" بله؟ "a.t
+" تو رابطهات با جونگکوک چیه؟ "
" چی؟ "a.t
داییون طرف ا.ت میشه و ادامه میده:
+" همهاش باهاش شوخی میکنی باهم تنهای میرید بیرون، رابطهات باهاش چیه؟ "
" رابطهای باهاش ندارم همون جوری که با جین و جیمین رفتار میکنم با جونگکوک هم همون جوریم "a.t
+" رفتارتو با جونگکوک تغییر بده "
" معلوم هست چی داری میگی؟ "a.t
داییون نفسشو میده بیرون
+" ا.ت، من تورو دوست خودم میدونم و الان هم دارم دوستانه بهت میگم، رفتارتو باهاش تغییر بده و اینقدر باهاش نگرد "
" دلیل این حرفهاتو نمیفهمم "a.t
+" قبلنا یه چیزایی بین منو جونگکوک بوده و هنوز هم هست الان بخاطر اینکه کسی چیزی نفهمه نزدیک هم نمیشیمو زیاد حرف نمیزنیم ولی تو داری زیادی از حدتت میگذری "
" بین منو جونگکوک حدی نبوده که بخوام ازش بگذرم "a.t
+" از این به بعد هست پس یکم رعایت کن ، تو که نمیخوای عامل بهم خوردن رابطهای منو جونگکوک باشی، میخوای؟ "
" معلومه که نه اصلا دلیلی نداره که بخوام همچین کاری کنم! "a.t
+" خوبه(لبخند) "
نزدیک ا.ت میشه و کنارش روی تخت میشینه و دست روی بازوی دختر میزاره و با لبخندی گرم میگه:
+" خوشحالم که درک میکنی "
(ذهن ا.ت)👇:
" [این چقدر زود مود عوض میکنه] "a.t
+" اگه میشه راجب حرفام یه کسی چیزی نگو نمیخوام مشکلی پیش بیاد "
" نه چیزی نمیگم "a.t
+" خوبه، حالا بیا بغلم(دستاشو باز میکنه) "
(ذهن ا.ت)👇:
" [خل چلی چیزیه؟😐] "a.t
- ۱۲.۴k
- ۰۹ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط