وقتی میان خون و آتش صدای گریهات دل سنگ را میلرزاند و

وقتی میان خون و آتش، صدای گریه‏ات، دل سنگ را می‏لرزاند و پاهای تاول زده‏ات، سختی‏ها را گلایه می‏کرد، همه چشم‏ها کور بودند و دل‏ها سنگین‏تر از آن بود که بار سنگین دلت را سبک‏تر کند... .
#یا_رقیه_جان_به_فدای_دل_بابایی_تو
دیدگاه ها (۱)

✍ حاج اسماعیل دولابی (ره) :در بازار چوب فروشها، در هر حجره ر...

❤️🍃❤️"عذرخواهی کردن را عیب ندانید!"🍃 از هر خانم #متاهلی بپرس...

#تربیت_فرزند ...🌹کدوم حرفا رو بیشتر باید به بچه‌ها بزنیم؟🔸بز...

این داستان منسوب به ساندرا پیجا است .ساندرا یک مهندس و مدیر ...

دوست پسر دمدمی مزاج

---### 💔 پارت چهاردهم: ات هنوز در آغوش جیمین بود. دست‌هایش م...

فرهاد عاشق بود که تیشه اش بیشتر از زبانش حرف میزد مردی که هر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط