دوروزپیش یه زن بارداری آوردن بیمارستان
دوروزپیش یه زن بارداری آوردن بیمارستان
بخاطر فشارش بایدزودوسزارین میشد
شوهرش یه اتاق خصوصی براش گرفت بستریش کردورفت چون همراه لازم نبود
هیچکسم باهاش نیومده بود
رفتم اتاقش براش سرم زدم اصلا توخودش نبودکلا حتی دردسوزن سرمم نفهمید
اومدم بیرون
گفت میری درم پشتت ببند
برگشتم نگام یه لحظه توچشاش افتاد
یه حرفایی داشت توچشاش که باید میشنیدی رفتم ایستگاه پرستاری بعدازناهار
گفتم برم یه سری بهش بزنم رفتم دیدم که حتی ناهارشم نخورده بودحتی نگام نکرده بودببینه چیه
دیدم خوابیده دلم نیومدبیدارش کنم
طفلکی چه معصوم خوابش برده بودساعت ۹بودگفتم برم یه سری بهش بزنم چون شیفتم تموم بود میخاستم برم خونه رفتم سرمش تموم شده بود تودلم میگفتم سرصحبتوچجوری واکنم که هرچی تودلش داررو بهم بگه خودشو خالی کنه
گفتم عزیزم اسمت چیه گفت فرشته
گفتم فرشته جان اسم بچه هاتوانتخاب کردی
هعیی
دیدم اشک توچشاش حلقه زد بغلم کردوزوزیرگریه گفت ببخشیددلم پربود خیلی وقته کسی رو اینجوری بغل نکردم
منم باهاش زدم زیرگریه بعدبه ربع که اروم شد ماجرای کل زندگیشو برام گفت
گفت صدف توازدواج کردی گفتم نه گفت تا وقتی مطمئن نشدی شریکتوازدواج نکن
من الان ۱۰سال متاهل مجردم
ازحرفش تعجب کردم گفتم چجوری میشه آدم هم متاهل باشه هم مجرد؟
گفت مثل من که الان ۱۰سال ازدواج کردم ولی تنهام خیلی
کلی تا صبح برام حرف زد اون شب نرفتم خونه نشستم پیشش به حرفاش گوش دادم
یه حرفایی بهم زد که کلا قیدزندگی مشترکوزدم
خواهشا خواهشا بازم خواهشا
تا مطمئن نشدین پای هیچ سندازدواجیرو امضا نکنین😔😔💔
بخاطر فشارش بایدزودوسزارین میشد
شوهرش یه اتاق خصوصی براش گرفت بستریش کردورفت چون همراه لازم نبود
هیچکسم باهاش نیومده بود
رفتم اتاقش براش سرم زدم اصلا توخودش نبودکلا حتی دردسوزن سرمم نفهمید
اومدم بیرون
گفت میری درم پشتت ببند
برگشتم نگام یه لحظه توچشاش افتاد
یه حرفایی داشت توچشاش که باید میشنیدی رفتم ایستگاه پرستاری بعدازناهار
گفتم برم یه سری بهش بزنم رفتم دیدم که حتی ناهارشم نخورده بودحتی نگام نکرده بودببینه چیه
دیدم خوابیده دلم نیومدبیدارش کنم
طفلکی چه معصوم خوابش برده بودساعت ۹بودگفتم برم یه سری بهش بزنم چون شیفتم تموم بود میخاستم برم خونه رفتم سرمش تموم شده بود تودلم میگفتم سرصحبتوچجوری واکنم که هرچی تودلش داررو بهم بگه خودشو خالی کنه
گفتم عزیزم اسمت چیه گفت فرشته
گفتم فرشته جان اسم بچه هاتوانتخاب کردی
هعیی
دیدم اشک توچشاش حلقه زد بغلم کردوزوزیرگریه گفت ببخشیددلم پربود خیلی وقته کسی رو اینجوری بغل نکردم
منم باهاش زدم زیرگریه بعدبه ربع که اروم شد ماجرای کل زندگیشو برام گفت
گفت صدف توازدواج کردی گفتم نه گفت تا وقتی مطمئن نشدی شریکتوازدواج نکن
من الان ۱۰سال متاهل مجردم
ازحرفش تعجب کردم گفتم چجوری میشه آدم هم متاهل باشه هم مجرد؟
گفت مثل من که الان ۱۰سال ازدواج کردم ولی تنهام خیلی
کلی تا صبح برام حرف زد اون شب نرفتم خونه نشستم پیشش به حرفاش گوش دادم
یه حرفایی بهم زد که کلا قیدزندگی مشترکوزدم
خواهشا خواهشا بازم خواهشا
تا مطمئن نشدین پای هیچ سندازدواجیرو امضا نکنین😔😔💔
۱۱.۹k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.