🖤
🖤
رفته بودم سوی قبرستان شهر...
هر که را دیدم سوا خوابیده بود!
در کنار یکدگر ریز و درشت
هر کسی در زیر پا خوابیده بود؛
دلبر از عاشق جدا خوابیده و
عاشق از دلبر جدا خوابیده بود...
پهلوانی با همه کوپال و یال
بی توان و ادعا خوابیده بود!
آنکه دورش بود ده ها پاچه خوار
زیر گل در انزوا خوابیده بود....
رفته بودم سوی قبرستان شهر...
هر که را دیدم سوا خوابیده بود!
در کنار یکدگر ریز و درشت
هر کسی در زیر پا خوابیده بود؛
دلبر از عاشق جدا خوابیده و
عاشق از دلبر جدا خوابیده بود...
پهلوانی با همه کوپال و یال
بی توان و ادعا خوابیده بود!
آنکه دورش بود ده ها پاچه خوار
زیر گل در انزوا خوابیده بود....
۱۲.۷k
۲۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.