عاشقانه

این جمعه‌های لعنتی می‌تواند با تو آغاز شود،
کنارِ هم... یک کلبه‌ی چوبی،
وسطِ یک جنگلِ بی درو پیکر،
آغوشِ گرمت باشد..
صدایت هم!
و چشم هایی که عشق را فریاد می‌زنند! زمزمه‌ی "دوستت دارم" گفتنت کنار گوشم
و یک فنجان چایِ داغ همراه با عطرِ دارچین،
یا حتی گلِ سرخی که تو برایم چیدی..... کنارت بارها چایی‌ام یخ بزند و تو بارها دوستت دارم هایت را در آغوشم جای بدهی.
یک خوشبختیِ بی انتها...
که حالِ همه‌یِ دقیقه ها را خوب می‌کند.
تو که باشی،
همه‌یِ روزها جمعه هم که باشند،
غروب برایشان بی معنا ترین اتفاقِ دنیاست.
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه

عاشقانه

عاشقانه

عاشقانه عیدانه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط