آهنگ علامت سوال شادمهر عقیلی
جنگل در مه ایستاده بود؛
خاموش، عمیق، و پر از رازهای ناگفته.
درختان، ردای زرد و سرخ پاییز را آرامآرام از شانههای خستهشان فرو میریختند،
انگار که وداعی نجیب با فصلی پرهیاهو داشته باشند.
برگها زیر قدمهای زمان خرد میشدند
و هر صدا، خاطرهای بود که به گذشته بازمیگشت.
مه، میان شاخهها میلغزید
و راه را ناتمام و مبهم نشان میداد؛
چنانکه گویی عبور، بهایی دارد
و هر کس باید در این گذر، چیزی از خود置 بگذارد.
پاییز میرفت،
نه با شتاب، که با اندوهی سنگین؛
و زمستان از دور میآمد،
سرد، صبور، و بیرحم در صداقت خویش.
فصلی که دیگر چیزی را پنهان نمیکند،
جز گرمایی که باید در دل نگاه داشت.
و من، در این میان،
از دل مه گذشتم،
از فرسودگی برگها،
از خستگی رنگها؛
تا بفهمم رسیدن همیشه پس از عبور است،
و زمستان، آغاز سکوتیست
که پیشدرآمد تولد دوباره میشود.
🎵 #علامت_سوال
🎤 #شادمهر_عقیلی
#جنگل_مه_گرفته
خاموش، عمیق، و پر از رازهای ناگفته.
درختان، ردای زرد و سرخ پاییز را آرامآرام از شانههای خستهشان فرو میریختند،
انگار که وداعی نجیب با فصلی پرهیاهو داشته باشند.
برگها زیر قدمهای زمان خرد میشدند
و هر صدا، خاطرهای بود که به گذشته بازمیگشت.
مه، میان شاخهها میلغزید
و راه را ناتمام و مبهم نشان میداد؛
چنانکه گویی عبور، بهایی دارد
و هر کس باید در این گذر، چیزی از خود置 بگذارد.
پاییز میرفت،
نه با شتاب، که با اندوهی سنگین؛
و زمستان از دور میآمد،
سرد، صبور، و بیرحم در صداقت خویش.
فصلی که دیگر چیزی را پنهان نمیکند،
جز گرمایی که باید در دل نگاه داشت.
و من، در این میان،
از دل مه گذشتم،
از فرسودگی برگها،
از خستگی رنگها؛
تا بفهمم رسیدن همیشه پس از عبور است،
و زمستان، آغاز سکوتیست
که پیشدرآمد تولد دوباره میشود.
🎵 #علامت_سوال
🎤 #شادمهر_عقیلی
#جنگل_مه_گرفته
- ۴.۳k
- ۰۳ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط