صداشو صاف میکنه بغضشو قورت میده میگه

صداشو صاف می‌کنه بغضشو قورت میده میگه:
"ولی اگه برگرده می‌بخشمش"
میگم"اشتباهت همینجاس. اتفاقا اگه برنگشت ببخش"
ابروهاشو بالا میندازه که "یعنی چی"!؟
میگم: حالا که رفته "وظیفه" داره خوشبخت بشه! اگه رفت و خوشبخت شد باید ببخشی!
با یه لحن متعجبی می‌پرسه: اگه خوشبخت نشد و برگشت چی!؟
میگم: اون که تو قبولش کنی یا نه به خودت مربوطه! اما حق نداری ببخشی!
می‌پرسه چرا !؟
میگم: چون توو فاصله‌ی این رفت و برگشت هم گندزده به زندگی خودش هم تو ! تازه دیگه هم هیچی مث اول نمیشه!
میگه: قبولش می‌ک۰نم اما نمی بخشمش!
میگم: گفتم اگه نتونه "وظیفه"‌ش رو درست انجام بده
زد زیر گریه که: کاش بتونه...کاش بتونه
دیدگاه ها (۲)

عموما و اصولا ادم حسودى نبودم و نيستم .ولى به حال خوب و بغض ...

یه وقتایی تو زندگی هست که آدمیزاد تا خرخره پُر از نیازه؛ که ...

‌زن‌ها ثابت کردند اگر چیزی را نخواهندبرای همیشه تمامش می‌کنن...

یک روز هم می آید که ما از ته دل میخندیمشاید آن روز ، روز آخر...

فصل دوم"قدم‌زدن در کهکشانِ "بی خیال،آسمون همچنا تاریک بود، ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط