Part:¹³(اخر)
Part:¹³(اخر)
دختر بعد شنیدن خبر به سمت پایین آمد و از شرکت خارج شد وقتی جسم بی هوش پسر رو دید اشکاش باز سرازیر شد.. جلو رفت و دستشو به صورت مرد رسوند که کارکنان اورژانس مانع شدن
..:خانم لطفا بیایید این ور داریم معاینه میکنیم
کمی بعدش ..سولینا پایین آمد و شاهد جسم بی هوش پدرش.. که ربع ساعتی هم نمیشد که پیداش کرده بود
به سمت مادرش قدم برداشت
س:اُما...چه خبر شده؟؟
صدای بغض دارش و اشکایی که بعد روی گونه های خوشم فرم و تپلیش فرود آمد باعث میشد دل همه برای دخترک بسوزه
کار کنان اورژانس به هم نگاه کردن و چیزی برای گفتن نداشتن جسم اون مرد رو درون قفسه ی پست اورژانس گذاشتن.. انگار تموم کرده بود کاری از دستشون بر نمیومد..پس فقط به بقیه اطلاع دادن که اون تموم کرده.. بدون اینکه بدونن که اون زن معشوقه ی اون مرده و اون دختر دخترک مرده...
.......
سال۲۰۲۲ و ۱۰ دسامبر..
موهایش رو پشت گوش انداخت و به سمت اون دو قبر حرکت کرد لبخند کوتاهی زد
هشت سال از اون اتفاق گذشت..
بعد مرگ جئون جونگ کوک پدرش... مادرش هم دق کرد ..واسه دختر ۱۰ ساله خیلی سخت بود
دسته گل ها رو روی قبر اون دو گذاشت
..:اپاو اُما خوش میگذره اونجا؟
به آسمون ابری خیره شد و سعی کرد جلو اشکاش رو بگیره
باز لبخندی زد و شروع کرد به حرف زدن یا پدر و مادرش...
..:اما بهت قول دادم تو بهترین دانشگاه قبول میشم... و اره تو بهترین داشنگاه پزشکی آلمان قبول شدم...
اپا قول دادم بهت دکتر بشم تا کسایی که مثل تو مریض بودن رو درمان کنم... موفق شدم..
دخترک دستش رو روی قبر مادرش گذاشت و خابید روی دستش
و این شد زندگی دخترک ۱۸ ساله
....
پایان...
اگر بد شد ببخشید🙂🙂
دختر بعد شنیدن خبر به سمت پایین آمد و از شرکت خارج شد وقتی جسم بی هوش پسر رو دید اشکاش باز سرازیر شد.. جلو رفت و دستشو به صورت مرد رسوند که کارکنان اورژانس مانع شدن
..:خانم لطفا بیایید این ور داریم معاینه میکنیم
کمی بعدش ..سولینا پایین آمد و شاهد جسم بی هوش پدرش.. که ربع ساعتی هم نمیشد که پیداش کرده بود
به سمت مادرش قدم برداشت
س:اُما...چه خبر شده؟؟
صدای بغض دارش و اشکایی که بعد روی گونه های خوشم فرم و تپلیش فرود آمد باعث میشد دل همه برای دخترک بسوزه
کار کنان اورژانس به هم نگاه کردن و چیزی برای گفتن نداشتن جسم اون مرد رو درون قفسه ی پست اورژانس گذاشتن.. انگار تموم کرده بود کاری از دستشون بر نمیومد..پس فقط به بقیه اطلاع دادن که اون تموم کرده.. بدون اینکه بدونن که اون زن معشوقه ی اون مرده و اون دختر دخترک مرده...
.......
سال۲۰۲۲ و ۱۰ دسامبر..
موهایش رو پشت گوش انداخت و به سمت اون دو قبر حرکت کرد لبخند کوتاهی زد
هشت سال از اون اتفاق گذشت..
بعد مرگ جئون جونگ کوک پدرش... مادرش هم دق کرد ..واسه دختر ۱۰ ساله خیلی سخت بود
دسته گل ها رو روی قبر اون دو گذاشت
..:اپاو اُما خوش میگذره اونجا؟
به آسمون ابری خیره شد و سعی کرد جلو اشکاش رو بگیره
باز لبخندی زد و شروع کرد به حرف زدن یا پدر و مادرش...
..:اما بهت قول دادم تو بهترین دانشگاه قبول میشم... و اره تو بهترین داشنگاه پزشکی آلمان قبول شدم...
اپا قول دادم بهت دکتر بشم تا کسایی که مثل تو مریض بودن رو درمان کنم... موفق شدم..
دخترک دستش رو روی قبر مادرش گذاشت و خابید روی دستش
و این شد زندگی دخترک ۱۸ ساله
....
پایان...
اگر بد شد ببخشید🙂🙂
۴.۳k
۲۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.