استوری عاشقانه
تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد
گونههای خیسمو دستای تو پاک میکرد
حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب
چرا بیصدا شده لب قصههای خوب
من که باور ندارم اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده
یاد تو هرجا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه
#داریوش
نکنه یکی بیاد برات شعر بگه منو یادت بره ؟ هان ؟ نکنه بلدتر باشه تو رو ؟ نکنه قشنگ باشه ، دلت بلرزه ؟ نکنه بیاد دستاتو بیگیره محکم ، خلاص شی از فکر من ؟ نکنه اصن منو یادت رفته ؟ نکنه دلت نخواد یه وقتایی در شبانه روز - بیست و چهارساعته ها لامصب - بیشینی به من فک کنی که تموم وجودم خواستنت بود ؟ نکنه یکی بیاد دست ببره تو موهات ، زیر گوشت پچ پچ کنه دلت بلرزه واسش ؟ نکنه بری بغلش ؟ نکنه دستات یخ کنه بری قایمشون کنی تو دستای یکی دیگه ؟ نکنه یادت نباشه من رو ؟ نکنه یکی بیاد بیشتر از من واست بمیره ، سبک شیم پیشت ؟ نکنه دستاتو باز کنی اون مدلی ، بغل بخوای ازش؟ نکنه مژه هاتو بیشتر از من دوست داشته باشه ؟ نکنه نگاش کنی ، از اون نگاها که منو می کشت ؟ نکنه یکی بیاد خل و چل نباشه ، همچی موقر و درس حسابی باشه عاشقش بشی ؟ بدم میاد از این آدم حسابیا ...
میگم نکنه راست میگن این اهالی ؟ نکنه اصن یادت نیست ؟ ننداخته باشی دور اون دیوونه بازیا رو ، اون بوس و بغلا رو ؟ یادته اصن اون منِ یاغی رو که آروم شده بود تو بغلت ؟ یادته . یادت نیست ؟ یادته . درسته هیچی نمیگی ، صدات نیست ، دستات نیست ، ولی یادته . یعنی باس فک کنیم یادته وگرنه که چه کاریه راه بریم تو شهر ؟
نفس بکشیم به هوای کی ؟ یادته :)
گونههای خیسمو دستای تو پاک میکرد
حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب
چرا بیصدا شده لب قصههای خوب
من که باور ندارم اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده
یاد تو هرجا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه
#داریوش
نکنه یکی بیاد برات شعر بگه منو یادت بره ؟ هان ؟ نکنه بلدتر باشه تو رو ؟ نکنه قشنگ باشه ، دلت بلرزه ؟ نکنه بیاد دستاتو بیگیره محکم ، خلاص شی از فکر من ؟ نکنه اصن منو یادت رفته ؟ نکنه دلت نخواد یه وقتایی در شبانه روز - بیست و چهارساعته ها لامصب - بیشینی به من فک کنی که تموم وجودم خواستنت بود ؟ نکنه یکی بیاد دست ببره تو موهات ، زیر گوشت پچ پچ کنه دلت بلرزه واسش ؟ نکنه بری بغلش ؟ نکنه دستات یخ کنه بری قایمشون کنی تو دستای یکی دیگه ؟ نکنه یادت نباشه من رو ؟ نکنه یکی بیاد بیشتر از من واست بمیره ، سبک شیم پیشت ؟ نکنه دستاتو باز کنی اون مدلی ، بغل بخوای ازش؟ نکنه مژه هاتو بیشتر از من دوست داشته باشه ؟ نکنه نگاش کنی ، از اون نگاها که منو می کشت ؟ نکنه یکی بیاد خل و چل نباشه ، همچی موقر و درس حسابی باشه عاشقش بشی ؟ بدم میاد از این آدم حسابیا ...
میگم نکنه راست میگن این اهالی ؟ نکنه اصن یادت نیست ؟ ننداخته باشی دور اون دیوونه بازیا رو ، اون بوس و بغلا رو ؟ یادته اصن اون منِ یاغی رو که آروم شده بود تو بغلت ؟ یادته . یادت نیست ؟ یادته . درسته هیچی نمیگی ، صدات نیست ، دستات نیست ، ولی یادته . یعنی باس فک کنیم یادته وگرنه که چه کاریه راه بریم تو شهر ؟
نفس بکشیم به هوای کی ؟ یادته :)
۳۳.۱k
۲۹ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.