رفتم خونه خالم خاله کوچیکم
رفتم خونه خالم... خاله کوچیکم...
خب
بعد مرگمادربزرگم اون بیشتر از همه آسیب خورد...
همه رو از خودش دور کرد
امروز رفتم
خیلی حالش بده...
با بچش الین (۴ سالشه فداش شم) کلی بازی کردم و اینا
و خب... قبل از اینکه مامانجان بمیره میخواستم برم پیش خالم و پیش اون کیک بپزم
ولی بعدا.... دلم به حالش میسوزه....
خب
بعد مرگمادربزرگم اون بیشتر از همه آسیب خورد...
همه رو از خودش دور کرد
امروز رفتم
خیلی حالش بده...
با بچش الین (۴ سالشه فداش شم) کلی بازی کردم و اینا
و خب... قبل از اینکه مامانجان بمیره میخواستم برم پیش خالم و پیش اون کیک بپزم
ولی بعدا.... دلم به حالش میسوزه....
- ۶.۸k
- ۲۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط