اخ که نمیدانی چه زجری میکشم ننه جانم
اخ که نمیدانی چه زجری میکشم ننه جانم
پاهایم سست شده است، گوشه کرانهای از موهایم سفید و دست هایم پینه بسته است ننه جانم
خاطرو خیالمم نیز ارام ندارد، قلندر، بیدار و بی تاب در به در خشنودیه حال شما میگردد ننه جانم
وگرنِه خیلی وقت پیش ها از جان خود سیر شدهام
اخر نمیدانی چه سخت از زنده بودن و زندگی نکردن ننه جان، سخت است ننه جان
ولی همچنان باید ادامه بدم و دردو بغرنجی که از پدر به ارث رسیده است را به دوش کجو کولهای خود بکشم، و این درس و مشق های زهر ماری را ادامه بدهم
امان از این درسو کلاس ها... نمیدانی ننه جان چه خوب است که نمیدانی.
این چیز ها برای قشر فقیر جامعه است ننه جان، ادم هایی که وقت خودشان را میفروشند تا کاری در دل این جامعه داشته باشند، با ساعت کار معین و دست مزدی معین، البته ان هم اگر بختو اقبال به وفق مرادشان بچرخد و لنگشان زیر تیغ نرود
من هم باید جزو همین ها باشم ننه جان
تا تو خرسند و خشنود شوی ننه جان
حال اگر نتوانستم... و اگر دلی از تو شکستم
و مایه شرمساری تو شدم
به یقین مینویسم که خودم را از این فلاکتو ملال خلاص میکنم و به سوی استقلالی بی فروغ پرواز میکنم
به پیش پدر ننه جان
هرچند میدانم سواد نوشتن و خواندن نداری عزیز دل
اما اگر روزی این نامه از من به جای ماند و ان را عمو هایم برایت خواندند
گریه نکنی ننه جان
تو در من و من در تو زندهام
ما هیچوقت نمیمیریم ننه جان
پاهایم سست شده است، گوشه کرانهای از موهایم سفید و دست هایم پینه بسته است ننه جانم
خاطرو خیالمم نیز ارام ندارد، قلندر، بیدار و بی تاب در به در خشنودیه حال شما میگردد ننه جانم
وگرنِه خیلی وقت پیش ها از جان خود سیر شدهام
اخر نمیدانی چه سخت از زنده بودن و زندگی نکردن ننه جان، سخت است ننه جان
ولی همچنان باید ادامه بدم و دردو بغرنجی که از پدر به ارث رسیده است را به دوش کجو کولهای خود بکشم، و این درس و مشق های زهر ماری را ادامه بدهم
امان از این درسو کلاس ها... نمیدانی ننه جان چه خوب است که نمیدانی.
این چیز ها برای قشر فقیر جامعه است ننه جان، ادم هایی که وقت خودشان را میفروشند تا کاری در دل این جامعه داشته باشند، با ساعت کار معین و دست مزدی معین، البته ان هم اگر بختو اقبال به وفق مرادشان بچرخد و لنگشان زیر تیغ نرود
من هم باید جزو همین ها باشم ننه جان
تا تو خرسند و خشنود شوی ننه جان
حال اگر نتوانستم... و اگر دلی از تو شکستم
و مایه شرمساری تو شدم
به یقین مینویسم که خودم را از این فلاکتو ملال خلاص میکنم و به سوی استقلالی بی فروغ پرواز میکنم
به پیش پدر ننه جان
هرچند میدانم سواد نوشتن و خواندن نداری عزیز دل
اما اگر روزی این نامه از من به جای ماند و ان را عمو هایم برایت خواندند
گریه نکنی ننه جان
تو در من و من در تو زندهام
ما هیچوقت نمیمیریم ننه جان
۹.۳k
۰۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.