دلبرم
دلبرم
هنگامی که از ظرافت تو نوشتم
ابری بر برگم نشست وُ
قطره ی باران شد
هنگامی که از دل آزردگی ات نوشتم
خیالم چو برگی خشکید
غم بر دلم نشست وُ
واژه از من رنجید
قلم به دست گرفتم
تا از فراق مان بنویسم
می دانی چه شد؟
تنم تهی گشت و دستانم خشکید
قطره ای واژه هم بر کاغذ نچکید...
هنگامی که از ظرافت تو نوشتم
ابری بر برگم نشست وُ
قطره ی باران شد
هنگامی که از دل آزردگی ات نوشتم
خیالم چو برگی خشکید
غم بر دلم نشست وُ
واژه از من رنجید
قلم به دست گرفتم
تا از فراق مان بنویسم
می دانی چه شد؟
تنم تهی گشت و دستانم خشکید
قطره ای واژه هم بر کاغذ نچکید...
۲.۶k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.