وقتی ازت متنفر بود...
وقتی ازت متنفر بود...
پارت چهارم
ویو بورام
با هم رفتیم پایین که...
دیدیم همه سر میز صبحانه نه یعنی ناهار بودن جین و لیا تا مارو دیدن با یه حالتی که از توش عصبانیت و نگرانی و ناراحتی میریخت بهمون نگاه میکردن اینا چشون بود
رفتیم بشینیم که مجبور بودیم کنار هم باشیم داشتیم غذا میخوردیم که مامان ته گفت
م.ت:قربون عروس خوشگلم برم
همین که این حرف رو زد غذا تو گلو من و ته یونگ گیر کرد آنقدر تو فکر حرف مامان ته بودیم که من لیوان اب خودم رو به تهیونگ دادم اونم مال خودش رو به من
+شما شما چی گفتید ؟!
م.ا:دخترم تو تهیونگ باید با هم ازدواج کنید
_باید ؟! هه هیچ بایدی وجود نداره خاله جون
ب.ت:تهیونگ تو خفه شو که بعداً باهات کار دارم
_مگه من چیکار کردم هااا چیکار کردم
همین که تهیونگ این حرف رو زد مامانش بلند شد و رو برو ی تهیونگ ایستاد و گفت
م.ت:چیکار کردی ؟!داری میپرسی چیکار کردی ؟!تو احمق گند زدی پسر گند زدیی
+زن عمو مگه چیکار کرده ؟!
م.ت:این پسر کله شق تو مهمونی پریشب به یه دختر تجاوز کرده
_نه نه من من همچین کاری نکردم مامان من همچین کاری نکردم
پ.ت:خفه شو تهیونگ با این کاری که تو کردی بورام باید تاوان کار تو رو پس بده و باهات ازدواج کنه تا همه این گند کاری ها تبدیل به شایعه بشه
+من ، من
تهیونگ رفت بالا داخل اتاق که منم پشت سرش رفتم بالا داخل اتاقش
+تهیونگ تو ...
_من همچین کاری نکردم هر فکری میخوای در مورد من بکن بورام ولی حتی فکر اینکه قراره من و تو زیر یه سقف باشیم رو از ذهن مریضت بیرون کن بورام اگر باهات ازدواج کنم زندگی رو برات جهنم میکنم
+منه بدبخت باید تاوان گند کاری تو رو بدم
_من همچین کاری نکردمم (عربده)
+صدات رو برای من بالا نبر (داد زیاد )
_برو بیرون بورام ....برو بیرونن(داد)
ویو بورام
از اتاق رفتم بیرون و در رو محکم بستم رفتم پایین و گوشیم رو از روی میز برداشتم
+جین من میرم بیرون
@بورام بورامم
از خونه رفتم بیرون تو خیابون ها داشتم راه میرفتم که رسیدم به یه پارک رو صندلی نشستم و به بازی بچه ها نگاه میکردم آنقدر فکرم مشغول بود که زمان از دستم در رفت به ساعت نگاه کردم که دیدم ساعت یک شب هست شت من از دو بیرون بودم
گوشی رو کنارم گذاشتم که گریم در اومد مگه من چیکار کرده بودم که باید با یه روانی زیر سقف باشم داشتم فکر میکردم که سایه به نفر بالا سرم ظاهر شد که یکدفعه...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#FAKE#TAEHYUNG
پارت چهارم
ویو بورام
با هم رفتیم پایین که...
دیدیم همه سر میز صبحانه نه یعنی ناهار بودن جین و لیا تا مارو دیدن با یه حالتی که از توش عصبانیت و نگرانی و ناراحتی میریخت بهمون نگاه میکردن اینا چشون بود
رفتیم بشینیم که مجبور بودیم کنار هم باشیم داشتیم غذا میخوردیم که مامان ته گفت
م.ت:قربون عروس خوشگلم برم
همین که این حرف رو زد غذا تو گلو من و ته یونگ گیر کرد آنقدر تو فکر حرف مامان ته بودیم که من لیوان اب خودم رو به تهیونگ دادم اونم مال خودش رو به من
+شما شما چی گفتید ؟!
م.ا:دخترم تو تهیونگ باید با هم ازدواج کنید
_باید ؟! هه هیچ بایدی وجود نداره خاله جون
ب.ت:تهیونگ تو خفه شو که بعداً باهات کار دارم
_مگه من چیکار کردم هااا چیکار کردم
همین که تهیونگ این حرف رو زد مامانش بلند شد و رو برو ی تهیونگ ایستاد و گفت
م.ت:چیکار کردی ؟!داری میپرسی چیکار کردی ؟!تو احمق گند زدی پسر گند زدیی
+زن عمو مگه چیکار کرده ؟!
م.ت:این پسر کله شق تو مهمونی پریشب به یه دختر تجاوز کرده
_نه نه من من همچین کاری نکردم مامان من همچین کاری نکردم
پ.ت:خفه شو تهیونگ با این کاری که تو کردی بورام باید تاوان کار تو رو پس بده و باهات ازدواج کنه تا همه این گند کاری ها تبدیل به شایعه بشه
+من ، من
تهیونگ رفت بالا داخل اتاق که منم پشت سرش رفتم بالا داخل اتاقش
+تهیونگ تو ...
_من همچین کاری نکردم هر فکری میخوای در مورد من بکن بورام ولی حتی فکر اینکه قراره من و تو زیر یه سقف باشیم رو از ذهن مریضت بیرون کن بورام اگر باهات ازدواج کنم زندگی رو برات جهنم میکنم
+منه بدبخت باید تاوان گند کاری تو رو بدم
_من همچین کاری نکردمم (عربده)
+صدات رو برای من بالا نبر (داد زیاد )
_برو بیرون بورام ....برو بیرونن(داد)
ویو بورام
از اتاق رفتم بیرون و در رو محکم بستم رفتم پایین و گوشیم رو از روی میز برداشتم
+جین من میرم بیرون
@بورام بورامم
از خونه رفتم بیرون تو خیابون ها داشتم راه میرفتم که رسیدم به یه پارک رو صندلی نشستم و به بازی بچه ها نگاه میکردم آنقدر فکرم مشغول بود که زمان از دستم در رفت به ساعت نگاه کردم که دیدم ساعت یک شب هست شت من از دو بیرون بودم
گوشی رو کنارم گذاشتم که گریم در اومد مگه من چیکار کرده بودم که باید با یه روانی زیر سقف باشم داشتم فکر میکردم که سایه به نفر بالا سرم ظاهر شد که یکدفعه...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#FAKE#TAEHYUNG
۴.۵k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.