𝑀𝓎 𝒷𝓁𝑜𝑜𝒹𝓎 𝓂𝒶𝒻𝒾𝒶
𝑀𝓎 𝒷𝓁𝑜𝑜𝒹𝓎 𝓂𝒶𝒻𝒾𝒶
p⁷
مینسو ویو
به سمت اتاق جیمین میرفتم و همینطور مث ماهی توی دریا توی افکارم غرق بودم جیمین خیلی باهام خوبه جیمین و اجوما تنها کسایین که تو عمارت باهام خوبن جیمین هم جذابه هم کیوته هم مهربونه اون مث اوپامه شوگا! به اتاق جیمین رسیدم و درو باز کردم رفتم لبه ی تختش نشستم خیلی خوابم میومد روی تخت دراز کشیدم و نفهمیدم کی چشمام گرم شد و خوابیدم
جیمین ویو
رفتم تا رامن درست کنم و برای خانم کوچولو ببرم وقتی رامناماده شد به سمت اتاق رفتم و درو باز کردم که دیدم مینسو مث بچه دوساله ها رو تخت خوابیدع باید بیدارش کنم تا غذا بخوره به سمتش رفتم و صداش کردم
جیمین : خانم کوچولو خانم کوچولو مینسو مینسو دخترر
دستم و گذاشتم رو دستش و تکونش دادم مینسو چرا بیدار نمیشه وقتی دیدم بیدار نمیشه رفتم پایین و یه لیوان اب آوردم
جیمین : برای آخرین بار صدات میکنم اگه بیدار نشدی روت آب میریزم مینسو کوچولو خانم کوچولو
اعع پس بیدار نمیشی باشه خودت خواستی لیوان آب و گرفتم و ریختم روش که یه دفعه ای بلند شد
مینسو : واییی مگه مرض داری دو دقیقه رفتم بخوابم عوضییی
جیمین : داشتم میمردم از خنده
مینسو : نخند ( اخم )
جیمین : ( خنده ) باشه باشه
مینسو : نخند دیگه پرو ( اخم )
جیمین : باشه برات رامن درست کردم
مینسو : مرسیییی ( کیوت )
جیمین : خواهش میکنم خانم کوچولو
مینسو : فکنم به آبجو نیاز داریم هوم
جیمین : اوه پس ابجو هم میخوری من آبجو دارم کشوی بغل تختشو باز کرد و دو تا آبجو بیرون آورد بیا خانم کوچولو
مینسو : مرسی جیمینا
جیمین : خواهش میکنم
بعد از خوردن رامن از جیمین تشکر کردم و خواستم برم که گفت
جیمین : خانم کوچولو میتونی اینجا بخوابی من کمی کار دارم و میخوام برم
مینسو : واقعا
جیمین : عومممم
مینسو :به سمت جیمین رفتم و بغلش کردم مرسی جیمینا
جیمین : اول یکم تعجب کردم ولی بعدش بغلش کردم خب دیگه من باید برم
مینسو : اوکی خدافس
جیمین : خانم کوچولو چقد عجله داری باید لباسمو عوض کنم بعد برم
مینسو : اوه یادم رفت پس من میرم زیر پتو تا لباستو عوض کنی
جیمین : باشه
مینسو ویو
رفتم زیر پتو و منتظر موندم تا جیمین لباسشو عوض کنه بعد چند مین گفت
جیمین : خب میتونی بیای بیرون خانم کوچولو
p⁷
مینسو ویو
به سمت اتاق جیمین میرفتم و همینطور مث ماهی توی دریا توی افکارم غرق بودم جیمین خیلی باهام خوبه جیمین و اجوما تنها کسایین که تو عمارت باهام خوبن جیمین هم جذابه هم کیوته هم مهربونه اون مث اوپامه شوگا! به اتاق جیمین رسیدم و درو باز کردم رفتم لبه ی تختش نشستم خیلی خوابم میومد روی تخت دراز کشیدم و نفهمیدم کی چشمام گرم شد و خوابیدم
جیمین ویو
رفتم تا رامن درست کنم و برای خانم کوچولو ببرم وقتی رامناماده شد به سمت اتاق رفتم و درو باز کردم که دیدم مینسو مث بچه دوساله ها رو تخت خوابیدع باید بیدارش کنم تا غذا بخوره به سمتش رفتم و صداش کردم
جیمین : خانم کوچولو خانم کوچولو مینسو مینسو دخترر
دستم و گذاشتم رو دستش و تکونش دادم مینسو چرا بیدار نمیشه وقتی دیدم بیدار نمیشه رفتم پایین و یه لیوان اب آوردم
جیمین : برای آخرین بار صدات میکنم اگه بیدار نشدی روت آب میریزم مینسو کوچولو خانم کوچولو
اعع پس بیدار نمیشی باشه خودت خواستی لیوان آب و گرفتم و ریختم روش که یه دفعه ای بلند شد
مینسو : واییی مگه مرض داری دو دقیقه رفتم بخوابم عوضییی
جیمین : داشتم میمردم از خنده
مینسو : نخند ( اخم )
جیمین : ( خنده ) باشه باشه
مینسو : نخند دیگه پرو ( اخم )
جیمین : باشه برات رامن درست کردم
مینسو : مرسیییی ( کیوت )
جیمین : خواهش میکنم خانم کوچولو
مینسو : فکنم به آبجو نیاز داریم هوم
جیمین : اوه پس ابجو هم میخوری من آبجو دارم کشوی بغل تختشو باز کرد و دو تا آبجو بیرون آورد بیا خانم کوچولو
مینسو : مرسی جیمینا
جیمین : خواهش میکنم
بعد از خوردن رامن از جیمین تشکر کردم و خواستم برم که گفت
جیمین : خانم کوچولو میتونی اینجا بخوابی من کمی کار دارم و میخوام برم
مینسو : واقعا
جیمین : عومممم
مینسو :به سمت جیمین رفتم و بغلش کردم مرسی جیمینا
جیمین : اول یکم تعجب کردم ولی بعدش بغلش کردم خب دیگه من باید برم
مینسو : اوکی خدافس
جیمین : خانم کوچولو چقد عجله داری باید لباسمو عوض کنم بعد برم
مینسو : اوه یادم رفت پس من میرم زیر پتو تا لباستو عوض کنی
جیمین : باشه
مینسو ویو
رفتم زیر پتو و منتظر موندم تا جیمین لباسشو عوض کنه بعد چند مین گفت
جیمین : خب میتونی بیای بیرون خانم کوچولو
۲۳.۰k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.