سینمایی رقص در غبار
@filmgoon
خلاصه داستان: نظر جوان بیست و یکی دو سالهای است که روزی در مینیبوس با ریحانه آشنا میشود و ازدواج میکنند، اما حرفهای ناپسندی که در مورد مادر ریحانه وجود دارد او را مجبور میکند تا ریحانه را طلاق بدهد. ریحانه هم به این تصمیم تسلیم میشود اما نظر در برابر دادگاه خودش را موظف میداند که مهریه ریحانه را پرداخت کند. کار نظر نگهداری اسبهایی است که با تزریق سم مار به آنها ازشان پادزهر تهیه میکنند. روزی پلیس برای دستگیری نظر به آنجا میآید، چون او نتوانسته به تعهد مالی که داده بود عمل کند. نظر سوار اتومبیلی میشود که متعلق به مارگیری منزوی و عبوس است. آنها به وسط بیابانی میرسند که مارگیر مارها را از آنجا میگیرد. مرد وقتی متوجه وجود نظر میشود او را از خود میراند، بدون اینکه حتی کلمهای با او حرف بزند. نظر با وجود بدرفتاریهای مرد تصمیم میگیرد همانجا بماند و مار بگیرد. نظر پس از کمی تلاش موفق میشود یک مار بگیرد، اما آن را از دمش میگیرد و مار انگشت حلقه دست چپش را نیش میزند و مارگیر مجبور میشود انگشت او را قطع کند. او انگشت را در ظرفی پر از یخ میریزد و نظر را به بیمارستان میرساند که انگشت را به دست نظر پیوند بزنند. مرد در راه از زندگی اش برای نظر حرف میزند و میگوید مردی را که به زنش نظر داشته خفه کرده و خودش به زندان افتاده، اما وقتی از زندان فرار کرده، دیده زنش با کس دیگری ازدواج کرده است. در بیمارستان برای عمل پول میخواهند و مرد مارگیر که حالا انگار آدم دیگری شده، این پول را فراهم میکند، اما نظر پول را برمیدارد و از بیمارستان فرار میکند. او پول را تمام و کمال به ریحانه میدهد تا دینش را ادا کرده باشد. کمی بعد نظر اتومبیل و وسایل مارگیر را نزد دکهداری که خواهان خرید اتومبیل بود میبیند و میفهمد مارگیر برای تهیه پول بیمارستان اتومبیلاش را فروخته است.
#بازیگران: #فرامرز_قریبیان #باران_کوثری
#یوسف_خداپرست
#اصغر_فرهادی #فیلم_سینمایی_ایرانی
#ژانر_درام
خلاصه داستان: نظر جوان بیست و یکی دو سالهای است که روزی در مینیبوس با ریحانه آشنا میشود و ازدواج میکنند، اما حرفهای ناپسندی که در مورد مادر ریحانه وجود دارد او را مجبور میکند تا ریحانه را طلاق بدهد. ریحانه هم به این تصمیم تسلیم میشود اما نظر در برابر دادگاه خودش را موظف میداند که مهریه ریحانه را پرداخت کند. کار نظر نگهداری اسبهایی است که با تزریق سم مار به آنها ازشان پادزهر تهیه میکنند. روزی پلیس برای دستگیری نظر به آنجا میآید، چون او نتوانسته به تعهد مالی که داده بود عمل کند. نظر سوار اتومبیلی میشود که متعلق به مارگیری منزوی و عبوس است. آنها به وسط بیابانی میرسند که مارگیر مارها را از آنجا میگیرد. مرد وقتی متوجه وجود نظر میشود او را از خود میراند، بدون اینکه حتی کلمهای با او حرف بزند. نظر با وجود بدرفتاریهای مرد تصمیم میگیرد همانجا بماند و مار بگیرد. نظر پس از کمی تلاش موفق میشود یک مار بگیرد، اما آن را از دمش میگیرد و مار انگشت حلقه دست چپش را نیش میزند و مارگیر مجبور میشود انگشت او را قطع کند. او انگشت را در ظرفی پر از یخ میریزد و نظر را به بیمارستان میرساند که انگشت را به دست نظر پیوند بزنند. مرد در راه از زندگی اش برای نظر حرف میزند و میگوید مردی را که به زنش نظر داشته خفه کرده و خودش به زندان افتاده، اما وقتی از زندان فرار کرده، دیده زنش با کس دیگری ازدواج کرده است. در بیمارستان برای عمل پول میخواهند و مرد مارگیر که حالا انگار آدم دیگری شده، این پول را فراهم میکند، اما نظر پول را برمیدارد و از بیمارستان فرار میکند. او پول را تمام و کمال به ریحانه میدهد تا دینش را ادا کرده باشد. کمی بعد نظر اتومبیل و وسایل مارگیر را نزد دکهداری که خواهان خرید اتومبیل بود میبیند و میفهمد مارگیر برای تهیه پول بیمارستان اتومبیلاش را فروخته است.
#بازیگران: #فرامرز_قریبیان #باران_کوثری
#یوسف_خداپرست
#اصغر_فرهادی #فیلم_سینمایی_ایرانی
#ژانر_درام
۴۲.۹k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.