عاشقانه های شبنم درکنار زندگیم

شب تا سحر، من بودم و لالای باران
چشمان تبدارم نمی‌خفت
‌او، همچنان افسانه می‌گفت
آزاد و وحشی بادِ شبگرد
از بوی میخک‌های باران‌خورده سرمست
گاهی صدای بوسه‌اش می‌آمد از باغ!
گاهی شراب خنده‌اش در کوچه می‌ریخت
آسوده می‌خندید و می‌رقصید و می‌گشت...
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه تقدیم زندگیم، ❤️💕

عاشقانه های شبنم درکنار زندگیم

عاشقانه تقدیم زندگیم

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط