چشم هام را می بندم، چند قدم دور تر می ایستم، نگاه می کنم،
چشمهام را میبندم، چند قدم دور تر میایستم، نگاه میکنم، به خودم! چقدر تنهاست! چقدر بیپناه، چقدر خسته! و چقدر در نهایت بیکسیاش، ادامه دهنده...
به خودم نگاه میکنم و چقدر دلم میخواهد برایش کاری کنم، دلم میخواهد در آغوشش بگیرم، کسی را که هیچکس را ندارد و در اوج تنهاییاش، سعی دارد قوی باشد و زیر بار اندوه نشکند. دلم میخواهد در آغوشش بگیرم، با بغض نوازشش کنم و بدون اینکه غرور و اقتدار معصومانهاش بشکند، در گوشش بگویم: "عزیزم! من به تو افتخار میکنم. هرکس نداند، من خوب میدانم تو چقدر تلاش کردی، چقدر نادیده گرفتی، چقدر قوی بودی و چقدر جسور!
هرکس نداند، من خوب میدانم تو چه سختیهایی را تاب آوردی و چه رنجهایی را پشت گوش انداختی و ادامه دادی تا خودت به تنهایی، بال پرواز خودت باشی...
من خوب میدانم تو لایق بیشتر از اینهایی، عزیزدلم..."
دور میایستم و به خودم نگاه میکنم که با چه مشکلات و دردهایی محاصره شده، چقدر زیر پاش را خالی کردهاند، چقدر کسی را نداشته و چقدر اندوهِ فراتر از آستانهی تحمل میان سینهاش نشسته اما همچنان ایستاده و شکستناپذیرانه دارد مسیر آرزوهاش را به پیش میرود.
به خودم نگاه میکنم که با تمام اندوه و درد، خودش برای خودش کافیست، قویست، جسور، شجاع، جنگجو؛ هرچند خسته، شکننده، اندوهگین...
|نرگس صرافیان طوفان|
(☆♡)
به خودم نگاه میکنم و چقدر دلم میخواهد برایش کاری کنم، دلم میخواهد در آغوشش بگیرم، کسی را که هیچکس را ندارد و در اوج تنهاییاش، سعی دارد قوی باشد و زیر بار اندوه نشکند. دلم میخواهد در آغوشش بگیرم، با بغض نوازشش کنم و بدون اینکه غرور و اقتدار معصومانهاش بشکند، در گوشش بگویم: "عزیزم! من به تو افتخار میکنم. هرکس نداند، من خوب میدانم تو چقدر تلاش کردی، چقدر نادیده گرفتی، چقدر قوی بودی و چقدر جسور!
هرکس نداند، من خوب میدانم تو چه سختیهایی را تاب آوردی و چه رنجهایی را پشت گوش انداختی و ادامه دادی تا خودت به تنهایی، بال پرواز خودت باشی...
من خوب میدانم تو لایق بیشتر از اینهایی، عزیزدلم..."
دور میایستم و به خودم نگاه میکنم که با چه مشکلات و دردهایی محاصره شده، چقدر زیر پاش را خالی کردهاند، چقدر کسی را نداشته و چقدر اندوهِ فراتر از آستانهی تحمل میان سینهاش نشسته اما همچنان ایستاده و شکستناپذیرانه دارد مسیر آرزوهاش را به پیش میرود.
به خودم نگاه میکنم که با تمام اندوه و درد، خودش برای خودش کافیست، قویست، جسور، شجاع، جنگجو؛ هرچند خسته، شکننده، اندوهگین...
|نرگس صرافیان طوفان|
(☆♡)
۹۴.۷k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲