هر شب گلا ردنش را دوست دارم

هر شب گلايہ  كردنش را دوست دارم
با عشوہ ها دل بُردنش را دوست دارم

مے رنجـد از سيـگارِ مـن آهـو نگاهم
هے مے كِشم آزردنش را  دوست دارم

دلـواپسِ حالِ بَدم جز او كسے نيست
دلشورہ و غم خوردنش را دوست دارم

بالا بلند، ابـرو كمان، گيسو كمند است
بر گونہ چال و گردنش را  دوست دارم

خود را بہ مستے مے زنم گاهے بخندد
خندہ بـہ لب آوردنش را  دوست دارم

از من شكايت ها بـہ دل دارد هـزاران
یڪ یڪ ولۍنشمردنش را دوست دارم

اين دردِ دلتنگے بـہ پايان آمد امشب
آهستہ در دل مُردنش را دوست دارم


‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌

فریدون مشیری

#ستایش_قلب_سربی
#عاشقانه_ها #خاص
#دلنوشته #دلتنگی
#عشق_خاص
#setayeshghalbesorbi *******
دیدگاه ها (۰)

‌بگو چگونه بگذرم از آن نگاه مشرقینیامدی بگو چرا رسیده وقت عا...

صدایم کن صدایت موجب تسکین درد استظهور شعله ای در ذهن یک قندی...

دور از منی و با منی و من نگرانم برهم زده این فاصله اعصاب و ر...

گـوش کـن سازِ دلـم را، کـه شنـیدن داردشعـرِ مـن عطـرِ تـو و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط