🤔🤔🤔
وقتی داشتم سال۱۴0۱ را از خانه بیرون می کردم ،یادم افتاد که وقتی می آمد چه شوقی داشتم .
من به همه و همه به من آمدنش را تبریک می گفتند !
چقدر برایش پروبال زدم .
چقدر برایش برنامه چیدم .
چه خوشه ها که از خرمنش نچیدم هدف هایم را روی صفحاتش نوشتم و آرزوهایم را به بال هایش گره زدم . حالا داشت می رفت .....
سال۱۴0۱ نگاهی به من کرد،
با لبخندی مهربانانه
انگار که از من هیچ بدی ندیده باشد !
گفت: این من نیستم که می روم .
تویی که از ایستگاه من عبور کرده ای ! مراقب باش کجا می روی !
معلوم نیست که چند ایستگاه
دیگر مهلت داری !
فقط، کاری کن که خودت از انجامش شرمسار نباشی .
دستی تکان داد و من رفتم .
من به همه و همه به من آمدنش را تبریک می گفتند !
چقدر برایش پروبال زدم .
چقدر برایش برنامه چیدم .
چه خوشه ها که از خرمنش نچیدم هدف هایم را روی صفحاتش نوشتم و آرزوهایم را به بال هایش گره زدم . حالا داشت می رفت .....
سال۱۴0۱ نگاهی به من کرد،
با لبخندی مهربانانه
انگار که از من هیچ بدی ندیده باشد !
گفت: این من نیستم که می روم .
تویی که از ایستگاه من عبور کرده ای ! مراقب باش کجا می روی !
معلوم نیست که چند ایستگاه
دیگر مهلت داری !
فقط، کاری کن که خودت از انجامش شرمسار نباشی .
دستی تکان داد و من رفتم .
۸۴.۰k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲