رهاییازعشقبیبها
#رهاییازعشقِبیبها...
گاه سرنوشت، انسان را نه به قعر فاجعه، که به سکوتی طولانی میسپارد؛ سکوتی که در آن، دل آرامآرام فرسوده میشود. من سالها در چنین سکوتی زیستم؛ دل به عشقی سپردم که حضورش مجازی بود، اما فرسایشش واقعی. عشقی که نه بر شانههای احترام ایستاده بود و نه بر ستونِ تعهد؛ تنها از انتظار تغذیه میکرد و از چشمپوشی نیرو میگرفت.
در این مسیر آموختم که بعضی دوستداشتنها، نه از سرِ عمق، که از سرِ بیمسئولیتیاند. آنکه تو را در معلقترین نقطهی زندگی نگه میدارد، نه عاشق است و نه ناتوان؛ او فقط به بهایِ کمِ احساس تو، زندگیِ پرهزینهی خود را پیش میبرد. عشق اگر ارزش داشته باشد، تو را بزرگ میکند؛ اگر کوچکَت کند، نامش هر چه باشد، عشق نیست.
سالها خیال کردم صبر، نشانهی وفاداریست و تحمل، گواهِ عمق احساس. اما حقیقت این است که عشقِ بیبها، هرچه بیشتر بها بگیرد، گستاختر میشود. دل، وقتی بیحساب خرج شود، ارزان میگردد و انسان، وقتی خود را نبیند، دیده نمیشود. هیچ رابطهای با فداکاریِ یکطرفه مقدس نمیشود؛ فقط نابرابر میماند.
روزی که خستگی زبان باز کرد و من سکوت را شکستم، رفتنِ او بیدرنگ بود. همانجا فهمیدم که بعضی آدمها نمیروند چون بدند؛ میروند چون هرگز نیامده بودند. آنچه مانده بود، اندوه نبود؛ آگاهی بود. آگاهی به این حقیقت ساده و دردناک که عشق، اگر ارزش نیاورد، ویرانی میآورد.
این روایت، سرزنشِ دوستداشتن نیست؛ هشدار است. هشدار به دلهایی که هنوز میپندارند رنج کشیدن، نشانهی عشق است. نه. عشق، آرامش میآورد، امنیت میآورد، احترام میآورد. هرچه جز این، فقط نامِ عشق را یدک میکشد. به چنین عشقی نباید بها داد؛ باید از کنارش عبور کرد، پیش از آنکه انسان، خود، بیارزش شود.
خلاصه بگویم ، عشق آن است که در هر لحظه تورا به اوج برساند باعث شود پیشرفت کنی در هر لحظه نه آن که باعث شود روزگارت تیره و تار شود...
پ ♡ ن
از صمیمتهای سریع، بترسید.
از صمیمتهای خارج از کنترل، بترسید.
از صمیمتهای مشکوک، بترسید.
از صمیمتهای بی قاعده، بترسید.
صمیمت باید کم کم ایجاد بشه.
صمیمت زود، یا شهوته یا تباهی!
#مخاطبنداره
#بندرعباس
#هرمزگانزیبا
#ابراهیممنصفی_رامیجنوب
#چوکبندر
#ویسگون
گاه سرنوشت، انسان را نه به قعر فاجعه، که به سکوتی طولانی میسپارد؛ سکوتی که در آن، دل آرامآرام فرسوده میشود. من سالها در چنین سکوتی زیستم؛ دل به عشقی سپردم که حضورش مجازی بود، اما فرسایشش واقعی. عشقی که نه بر شانههای احترام ایستاده بود و نه بر ستونِ تعهد؛ تنها از انتظار تغذیه میکرد و از چشمپوشی نیرو میگرفت.
در این مسیر آموختم که بعضی دوستداشتنها، نه از سرِ عمق، که از سرِ بیمسئولیتیاند. آنکه تو را در معلقترین نقطهی زندگی نگه میدارد، نه عاشق است و نه ناتوان؛ او فقط به بهایِ کمِ احساس تو، زندگیِ پرهزینهی خود را پیش میبرد. عشق اگر ارزش داشته باشد، تو را بزرگ میکند؛ اگر کوچکَت کند، نامش هر چه باشد، عشق نیست.
سالها خیال کردم صبر، نشانهی وفاداریست و تحمل، گواهِ عمق احساس. اما حقیقت این است که عشقِ بیبها، هرچه بیشتر بها بگیرد، گستاختر میشود. دل، وقتی بیحساب خرج شود، ارزان میگردد و انسان، وقتی خود را نبیند، دیده نمیشود. هیچ رابطهای با فداکاریِ یکطرفه مقدس نمیشود؛ فقط نابرابر میماند.
روزی که خستگی زبان باز کرد و من سکوت را شکستم، رفتنِ او بیدرنگ بود. همانجا فهمیدم که بعضی آدمها نمیروند چون بدند؛ میروند چون هرگز نیامده بودند. آنچه مانده بود، اندوه نبود؛ آگاهی بود. آگاهی به این حقیقت ساده و دردناک که عشق، اگر ارزش نیاورد، ویرانی میآورد.
این روایت، سرزنشِ دوستداشتن نیست؛ هشدار است. هشدار به دلهایی که هنوز میپندارند رنج کشیدن، نشانهی عشق است. نه. عشق، آرامش میآورد، امنیت میآورد، احترام میآورد. هرچه جز این، فقط نامِ عشق را یدک میکشد. به چنین عشقی نباید بها داد؛ باید از کنارش عبور کرد، پیش از آنکه انسان، خود، بیارزش شود.
خلاصه بگویم ، عشق آن است که در هر لحظه تورا به اوج برساند باعث شود پیشرفت کنی در هر لحظه نه آن که باعث شود روزگارت تیره و تار شود...
پ ♡ ن
از صمیمتهای سریع، بترسید.
از صمیمتهای خارج از کنترل، بترسید.
از صمیمتهای مشکوک، بترسید.
از صمیمتهای بی قاعده، بترسید.
صمیمت باید کم کم ایجاد بشه.
صمیمت زود، یا شهوته یا تباهی!
#مخاطبنداره
#بندرعباس
#هرمزگانزیبا
#ابراهیممنصفی_رامیجنوب
#چوکبندر
#ویسگون
- ۲.۵k
- ۲۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط