چندشاتی فرار کن

چندشاتی فرار کن !
پارت اول

ویو ا.ت
امروز مثل همیشه حوصله سر بر اما یچیزی فرق کرده بود
دیدن های مداوم نبود
دلتنگی ها نبود
فقط تنهایی بود تنهایی که توش بزرگ شدم و خام موندم
از اون روز تنها شدم و همیشه ترس همراهم بود
ویو اون روز
ویو ا.ت
امروز چان میاد خونه منم برای چان یه شام جنتلمنانه در نظر گرفتم
اول رفتم یک کیک گوگولی درست کردم به تَم شکلاتی
دوم باید برای چان غذای مورد علاقه شو درست میکردم

به سمت اشپز خونه رفتم شروع به درست کردن کیک کردم اما امروز یه دلشوره گرفته بودم نمیدونم چرا پس بهش اهمیت ندادم و کیک رو درست کردم
کیک که درست شد
رفتم به سراغ غذای بعدی
بعد ۱ ساعت غذا آماده شد
کیک و غذا رو رو میز گذاشتم اما میز خیلی بی روح شده بود پس شراب و گل رزی رو گذاشتم
به ساعت نگاهی انداختم تا ۶ دقیقه دیگه چان از شرکت میومد خونه
پس به سمت اتاق رفتم خودم رو آماده کردم در حین آماده شدن صدای زنگ خونه اومد به سمت در رفتم اما یک نامه بود
درشو باز کردم و خوندم

"نامه "
فرار کن !
به دنبال خونِ تو اَن
چان میخواد بکشتت
فرار کن !


ویو ا.ت
خیلی ترسیدم وسایلم رو تو چمدون گذاشتم و رفتم

ویو چان ......

.............................................
منتظر پارت بعد باشید ❤️