یلدا می رسد تا با نفس های زمستانی و سردش، آدم ها را برا
یلدا میرسد تا با نفسهای زمستانی و سردش، آدمها را برایِ گرم شدن، به هم نزدیک کند،
که کینهها را بشوید و دلها را صافتر از همیشه کند؛
و چه میچسبد نوشیدنِ یک استکان چایِ داغ، در شبی سرد و برفی،
وقتی عزیزترین هایِ زندگی ات کنارت نشسته اند و با تماشا و همصحبتیِ شان، عشق میکنی …
وقتی با یک دقیقه زمانِ اضافه؛ یک عمر خاطرهی خوب برایِ روزهای دلگیری ات پس انداز میکنی
و هرکجا که تنها و بی پناه شدی، یادت میافتد؛
تو کسانی را داری که به اندازهی تمامِ دانه هایِ برف، برایت آرزوهایِ خوب دارند،
و دلگرم میشوی به حمایتِ آنهایی که دورند و از هرچه نزدیک است، به تو نزدیک تر …
که کینهها را بشوید و دلها را صافتر از همیشه کند؛
و چه میچسبد نوشیدنِ یک استکان چایِ داغ، در شبی سرد و برفی،
وقتی عزیزترین هایِ زندگی ات کنارت نشسته اند و با تماشا و همصحبتیِ شان، عشق میکنی …
وقتی با یک دقیقه زمانِ اضافه؛ یک عمر خاطرهی خوب برایِ روزهای دلگیری ات پس انداز میکنی
و هرکجا که تنها و بی پناه شدی، یادت میافتد؛
تو کسانی را داری که به اندازهی تمامِ دانه هایِ برف، برایت آرزوهایِ خوب دارند،
و دلگرم میشوی به حمایتِ آنهایی که دورند و از هرچه نزدیک است، به تو نزدیک تر …
۵۲۸
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.