آبانیا عجیبن

آبانیا عجیبن ...
با یه اتفاق میان
میشینن ته ته دلت ...!
و با هزار بهونه و اخم و تَخم
و دلیل دیگه از دلت نمیرن ...!

خوب میخندن و خوب گوش میدن
اصلا اومدن مایه ی دلگرمیت باشن ..
حتی اگه نباشن !

آبانیا عجیبن ...
یادشون که میفتی روحت
جون دوباره میگیره
یادشون که میفتی بی اختیار
لبخند میشینه گوشه ی لبات !

آبانیا عجیبن ...
تصویرشون، صداشون، حرفاشون
همه رو پیشت امانت میذارن
و تو می مونی یاد و خاطره ی
دودار دوباره ی اونا ...
آبانیا عجیب عجیبن !
دیدگاه ها (۹)

هستی‌ام رفت و دلم سوخت و خون شد جگرمباخبر باش که بعد از تو چ...

ناز کن شیرین غزل بس ناز دارد چشم توحس لذت آور شهناز دارد چشم...

افلاطون را گفتند : چرا هرگز غمگین نمیشوی؟ گفت دل بر آنچه نمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط