وای برا من این اتفاق افتاده یه بار صبح زود بود وقتی ششم م
وای برا من این اتفاق افتاده یه بار صبح زود بود وقتی ششم میخوندم امتحان ریاضی داشتیم هیچی نخونده بودم صبح بیدار شدم با هزار آه و ناله مامانمو راضی کردم که پام پیچ و خورده و درد میکنم و نرفتم مدرسه من رفتم اتاقم آهنگو باز کردم داشتم میرقصیدم مامانم یهو اومد تو خیلی بددددهه
- ۲.۸k
- ۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط