به انتظار نشسته- شعر و دکلمه از آرمان پرناک
کنار پنجره از " کِی؟" سخن نگو باران !
" چه شد چه شد نکند وی ..."، () سخن نگو باران !
غرورِ پنجره را پیشِ چشمِ ما نشکن
برای شیشه ی بی مِی سخن نگو باران !
بگو غروبِ نفسگیرِ جمعه نیست کنون
از انتظار و دعا هِی سخن نگو باران !
صدای سازِ غم انگیزِ خانه می آید
بساز و بیشتر از نِی سخن نگو باران !
همان که رفت، همان کوچه باغِ شادی بود
برای تشنه ی لِی لِی سخن نگو باران !
آرمان پرناک
" چه شد چه شد نکند وی ..."، () سخن نگو باران !
غرورِ پنجره را پیشِ چشمِ ما نشکن
برای شیشه ی بی مِی سخن نگو باران !
بگو غروبِ نفسگیرِ جمعه نیست کنون
از انتظار و دعا هِی سخن نگو باران !
صدای سازِ غم انگیزِ خانه می آید
بساز و بیشتر از نِی سخن نگو باران !
همان که رفت، همان کوچه باغِ شادی بود
برای تشنه ی لِی لِی سخن نگو باران !
آرمان پرناک
۶.۰k
۲۷ شهریور ۱۴۰۱