یه روز با دختر خالم رفته بودیم خونه مادر بزرگم بعد رفتیم
یه روز با دختر خالم رفته بودیم خونه مادر بزرگم بعد رفتیم داخل دیدیم مادر بزرگمون داره گریه میکنه چون سریال یوزارسیف پخش میشد بعد منو دختر خالم میرفتیم اب به چشمون میزدیم مثل اشک میومد پایین و بعدقسمت اخرش بود ادای یوسف و پدرش رو در میاوردیم اونم رو مبل مادربزرگم 🤣🤣🤣
وای یادش به خیر چه وضعی بود بچگیمون
وای یادش به خیر چه وضعی بود بچگیمون
۷.۸k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.