پسران هدفمند😍💜
فصل دوم پارت چهارم
با این ویدیو ببینید تا قشنگ تصورشون کنید از این به بعد پارتها به رابطه ی دوستی بی تی اس میپردازه منتظر باشین🥺💜
از زبان جین:
خدای من باورم نمیشه الان ته کوچولو تو بغلمه اونم زنده و داره گریه میکنه...
عمرا این صحنه ی کیوتو یادم بره ممنون برای زنده بودن تهیونگ..
آروم سر تهیونگو بوسیدم و گفتم:خوشحالم ک زنده یی تهیونگ میدونی تو این ۵ سال چقدر زجر کشیدم..
تهیونگ یقه لباسمو کشید و گفت:میدونم هیونگ به خدا من خودم بیشتر از همه زجر کشیدم.
نگاهش کردم و گفتم:عزیزم پاپی من نیازی نیس بهم توضیح بدی و قسم خدا بخوری من میدونم چقدر زجر کشیدی کاملا درکت میکنم.
تهیونگ لبخندی زد و به آرومی از بغلم اومد بیرون و گفت:هیونگ راستی تو چند سالته؟
دماغشو کشیدم و گفتم:من ۳۰ سالمه..
تهیونگ واویی گفت:باورم نمیشه خیلی کیوتی من فکر میکردم ک تو هم سن جیمینی.
خنده یی کردم و گفتم:ن من بخاطر محافظت از جیمین سنمو دروغ گفتم .
تهیونگ لباشو آویزون کرد و نگاهم کرد:محافظت ؟
ج:بله جیمین در خطر بود پدرش بهم پول داد ک بهش نزدیک بشم و به دروغ بگم هم سنتم و از این چیزا...
تهیونگ آهانی گفت و تو بغلم لم داد و آروم گوششو کشیدم و گفتم:چقدر تو بغلی هستی بچه..
تهیونگ مستطیلی خندید و دل من زیر و رو شد رفتم جلو لپهاشو کشیدم..
تهیونگ نمادی دستی روی لپهاش کشید و گفت:وحشی دردم گرفت..
خنده یی کردم..
یهو تهیونگ گفت:بقیه خوبن؟
با ناراحتی گفتم:فکر میکنن تو مردی .نامجون ک دیگ مثل قبل نیست خیلی گوشه گیر شده جانگ کوکم ک نگم جیهوپ همیشه شاد الان خیلی حالش بده شوگام ک نگم خودمم ک میبینی چجوریم..
تهیونگ گریه کرد:همش تقصیر منه.
هیسی کشیدم و گفتم: ن تقصیر تو نیست تقصیر اون ساجا عوضیه...حالا ک تو زنده یی راحت میتونیم انتقاممون بگیریم .
تهیونگ سرشو تکان داد و گفت:آره درستهه..
ج:خوب بچه تو اینجا میمونی بچه ها به هیچ وجه نباید تو رو ببینند.
تهیونگ با ناراحتی آهی کشید نگاهش کردم دلم نمیخواست حالا ک دیدمش از دستش بدم اون از الان برادر کوچکه منه و تا آخر عمرم میمونه قول میدم ازش محافظت کنم.
تهیونگ ریشه ی افکارمو پاره کرد و گفت:میدونستی تو خیلی جذابی.
لبخندی زدم و به شوخی گفتم:میخوای مخمو بزنی؟
تهیونگ:هی من همچنین قصدی ندارم.
خندیدم و گفتم:میدونم احمق جان شوخی کردم...
تهیونگ داد زد:هیونگ خیلی بدجنسی چجوری دلت میاد تو این وضع باهام شوخی کنی..
بیشتر خندیدم و گفتم مواظب خودت باش تهیونگم سری تکان داد تا بستن در نگاهش کردم وقتی در رو بستم در رو قفل کردم ترسیدم ک تهیونگ بیاد دنبالم نقشمو خراب کنه..
رو به در گفتم:منو ببخش تهیونگ ولی این کار برای محافظت از خودته...
نظر بدین🥺💜
با این ویدیو ببینید تا قشنگ تصورشون کنید از این به بعد پارتها به رابطه ی دوستی بی تی اس میپردازه منتظر باشین🥺💜
از زبان جین:
خدای من باورم نمیشه الان ته کوچولو تو بغلمه اونم زنده و داره گریه میکنه...
عمرا این صحنه ی کیوتو یادم بره ممنون برای زنده بودن تهیونگ..
آروم سر تهیونگو بوسیدم و گفتم:خوشحالم ک زنده یی تهیونگ میدونی تو این ۵ سال چقدر زجر کشیدم..
تهیونگ یقه لباسمو کشید و گفت:میدونم هیونگ به خدا من خودم بیشتر از همه زجر کشیدم.
نگاهش کردم و گفتم:عزیزم پاپی من نیازی نیس بهم توضیح بدی و قسم خدا بخوری من میدونم چقدر زجر کشیدی کاملا درکت میکنم.
تهیونگ لبخندی زد و به آرومی از بغلم اومد بیرون و گفت:هیونگ راستی تو چند سالته؟
دماغشو کشیدم و گفتم:من ۳۰ سالمه..
تهیونگ واویی گفت:باورم نمیشه خیلی کیوتی من فکر میکردم ک تو هم سن جیمینی.
خنده یی کردم و گفتم:ن من بخاطر محافظت از جیمین سنمو دروغ گفتم .
تهیونگ لباشو آویزون کرد و نگاهم کرد:محافظت ؟
ج:بله جیمین در خطر بود پدرش بهم پول داد ک بهش نزدیک بشم و به دروغ بگم هم سنتم و از این چیزا...
تهیونگ آهانی گفت و تو بغلم لم داد و آروم گوششو کشیدم و گفتم:چقدر تو بغلی هستی بچه..
تهیونگ مستطیلی خندید و دل من زیر و رو شد رفتم جلو لپهاشو کشیدم..
تهیونگ نمادی دستی روی لپهاش کشید و گفت:وحشی دردم گرفت..
خنده یی کردم..
یهو تهیونگ گفت:بقیه خوبن؟
با ناراحتی گفتم:فکر میکنن تو مردی .نامجون ک دیگ مثل قبل نیست خیلی گوشه گیر شده جانگ کوکم ک نگم جیهوپ همیشه شاد الان خیلی حالش بده شوگام ک نگم خودمم ک میبینی چجوریم..
تهیونگ گریه کرد:همش تقصیر منه.
هیسی کشیدم و گفتم: ن تقصیر تو نیست تقصیر اون ساجا عوضیه...حالا ک تو زنده یی راحت میتونیم انتقاممون بگیریم .
تهیونگ سرشو تکان داد و گفت:آره درستهه..
ج:خوب بچه تو اینجا میمونی بچه ها به هیچ وجه نباید تو رو ببینند.
تهیونگ با ناراحتی آهی کشید نگاهش کردم دلم نمیخواست حالا ک دیدمش از دستش بدم اون از الان برادر کوچکه منه و تا آخر عمرم میمونه قول میدم ازش محافظت کنم.
تهیونگ ریشه ی افکارمو پاره کرد و گفت:میدونستی تو خیلی جذابی.
لبخندی زدم و به شوخی گفتم:میخوای مخمو بزنی؟
تهیونگ:هی من همچنین قصدی ندارم.
خندیدم و گفتم:میدونم احمق جان شوخی کردم...
تهیونگ داد زد:هیونگ خیلی بدجنسی چجوری دلت میاد تو این وضع باهام شوخی کنی..
بیشتر خندیدم و گفتم مواظب خودت باش تهیونگم سری تکان داد تا بستن در نگاهش کردم وقتی در رو بستم در رو قفل کردم ترسیدم ک تهیونگ بیاد دنبالم نقشمو خراب کنه..
رو به در گفتم:منو ببخش تهیونگ ولی این کار برای محافظت از خودته...
نظر بدین🥺💜
۹.۰k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.