...✍
...✍
کافه بود و من و تو، مهر به چشمان تو بود
فال دلدادگی ام در دل فنجان تو بود
چشم تو فرضیه جاذبه را ریخت بهم
شاخه ی سیب دلم دست به دامان تو بود
هوس بوسه ز رخسار تو افتاد به سر
لب گزیدم که لبم آفت ایمان تو بود
آنقَدَر مات به لبخند تو بودم، مُردم
آنچنان غرق که جانم همه قربان تو بود
شعر می خواندی و انگار اذان می گفتی
بعد از آن، کافر احساس، مسلمان تو بود
کافه بود و من و این بار تو جایت خالیست
قهوه ای تلخ و نگاهی که پریشان تو بود
سالها میگذرد ،حسرت یک بوسه سرد
مانده بر کافه و این قلب که مهمان تو بود
هر چه آمد به سرم از سَر لبخند تو شد
هر چه زخم است به دل از لب و دندان تو بود
.
.
🎵#سیاوش_سهراب
کافه بود و من و تو، مهر به چشمان تو بود
فال دلدادگی ام در دل فنجان تو بود
چشم تو فرضیه جاذبه را ریخت بهم
شاخه ی سیب دلم دست به دامان تو بود
هوس بوسه ز رخسار تو افتاد به سر
لب گزیدم که لبم آفت ایمان تو بود
آنقَدَر مات به لبخند تو بودم، مُردم
آنچنان غرق که جانم همه قربان تو بود
شعر می خواندی و انگار اذان می گفتی
بعد از آن، کافر احساس، مسلمان تو بود
کافه بود و من و این بار تو جایت خالیست
قهوه ای تلخ و نگاهی که پریشان تو بود
سالها میگذرد ،حسرت یک بوسه سرد
مانده بر کافه و این قلب که مهمان تو بود
هر چه آمد به سرم از سَر لبخند تو شد
هر چه زخم است به دل از لب و دندان تو بود
.
.
🎵#سیاوش_سهراب
۱۰۴.۳k
۲۳ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.