با تو بر روی صخره ، بی هراس رقصیدم ..
با تو بر روی صخره، بی هراس رقصیدم ..
و ترس را دروغگو خواندم ..
و گذاشتم انگشتان کشیدهی تو مرا به سمت مرز هولناکِ مرگ، هول دهند ..
و تنها صدای قهقههی شادیِ تو به گوش برسد ..
و من تنها لبخند زدن را به یاد آوردم و خود را مقصر مرگم دانستم .
و ترس را دروغگو خواندم ..
و گذاشتم انگشتان کشیدهی تو مرا به سمت مرز هولناکِ مرگ، هول دهند ..
و تنها صدای قهقههی شادیِ تو به گوش برسد ..
و من تنها لبخند زدن را به یاد آوردم و خود را مقصر مرگم دانستم .
۵۷۴
۰۶ دی ۱۴۰۳