عاشقانه های شبنم
از فراقت بیقرارم؛ ؛،گفته بودم بارها
تازه کن بر چشم خیسم آتشِ دیدارها
شعله شعله از سرم سر می کشی؛ چون آه را/
با زبان بی زبانی دادمت اخطارها
گر به آغوشت نگیرم دلبر دلخواه من
قاب خواهم شد بزودی در دل دیوارها
پیچ و تابم میدهی هر دم به دردی بی امان
آه از دردی که دارد نیش تلخِ مارها
آهوان بیدل ِ چشمت رَمانم کرده اند
آه از چنگال تیز و کینه ی کفتارها
خانه ی دل را تکاندم از غبارِ غیرِ تو
دیده ی آلوده را شستم از آن زنگارها
چون عزیز مصر در من پادشاهی کن؛ شها
یوسفی و ؛؛از تو باشد؛ رونق بازارها
از غرورم هیچ مانده ؛پوستم بر استخوان
تا کجا پرپر زنم بر شاخه ی اقرارها
از رقیبان کی هراسد؛ عاشق بی پا و سر
گه به روی نی برقصد گه به روی دارها
تازه کن بر چشم خیسم آتشِ دیدارها
شعله شعله از سرم سر می کشی؛ چون آه را/
با زبان بی زبانی دادمت اخطارها
گر به آغوشت نگیرم دلبر دلخواه من
قاب خواهم شد بزودی در دل دیوارها
پیچ و تابم میدهی هر دم به دردی بی امان
آه از دردی که دارد نیش تلخِ مارها
آهوان بیدل ِ چشمت رَمانم کرده اند
آه از چنگال تیز و کینه ی کفتارها
خانه ی دل را تکاندم از غبارِ غیرِ تو
دیده ی آلوده را شستم از آن زنگارها
چون عزیز مصر در من پادشاهی کن؛ شها
یوسفی و ؛؛از تو باشد؛ رونق بازارها
از غرورم هیچ مانده ؛پوستم بر استخوان
تا کجا پرپر زنم بر شاخه ی اقرارها
از رقیبان کی هراسد؛ عاشق بی پا و سر
گه به روی نی برقصد گه به روی دارها
۸.۹k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲