ایمجین از Teahyung
استیک توی بشقابت رو تیکه کردی و توی دهنت گذاشتی
+تو... نمیخوای بخوری؟
_عام چرا چرا
سریع گفت و نگاهش رو از روت برداشت
ابروهاش رو بالا انداخت و توی دلش بلند داد میزد:
"نهه! ونجا نزاریدش... ببرش اونور"
با دیدن حرکات ابرو و چشمش، لقمت رو قورت دادی و سرفه ی نمادینی کردی تا توجهش رو جلب کنی
+میشه بگی داری چیکار میکنی؟
سرت رو سمت عقب چرخوندی که جیمین و جونگ کوک با یک کیک گنده وسط رستوران دیدی
+جیمین شی؟ جونگ کوکی!
~یکم قرار نبود الان بفهمی ولی خب تولدت مبارک
با صدای بقیه ی پسرا از طرف دیگه خودت رو روی صندلی جابه جا کردی
_ا.ت تولدت مبارکک
+فکر میکردم یادتون رفته!
یونگی یکی از صندلی های میز کناری رو برداشت و کنار تو و تهیونگ گذاشت
~مگه دوست پسر گرامیتون میذاره یادمون بره...
🍧⨾ 𝗔𝗡𝗔 .་𓍯˖
⋮ #V ະ #fic ⋮
𓏲◖𝗕𝗍𝗌 𔘓 ִֶ
@army_bts_ot7
+تو... نمیخوای بخوری؟
_عام چرا چرا
سریع گفت و نگاهش رو از روت برداشت
ابروهاش رو بالا انداخت و توی دلش بلند داد میزد:
"نهه! ونجا نزاریدش... ببرش اونور"
با دیدن حرکات ابرو و چشمش، لقمت رو قورت دادی و سرفه ی نمادینی کردی تا توجهش رو جلب کنی
+میشه بگی داری چیکار میکنی؟
سرت رو سمت عقب چرخوندی که جیمین و جونگ کوک با یک کیک گنده وسط رستوران دیدی
+جیمین شی؟ جونگ کوکی!
~یکم قرار نبود الان بفهمی ولی خب تولدت مبارک
با صدای بقیه ی پسرا از طرف دیگه خودت رو روی صندلی جابه جا کردی
_ا.ت تولدت مبارکک
+فکر میکردم یادتون رفته!
یونگی یکی از صندلی های میز کناری رو برداشت و کنار تو و تهیونگ گذاشت
~مگه دوست پسر گرامیتون میذاره یادمون بره...
🍧⨾ 𝗔𝗡𝗔 .་𓍯˖
⋮ #V ະ #fic ⋮
𓏲◖𝗕𝗍𝗌 𔘓 ִֶ
@army_bts_ot7
۳۱.۰k
۱۱ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.