لایو ویورس جیمین!🫧
لایو ویورس جیمین!🫧
-گایز جیمین یادش اومد روز بارونی کدوم روزه و شروع کرد داستان اون روز و دوباره تعریف کردن!
من لایو جونگکوکو دیدم! اوکی بیاید یه چیزی بهتون بگم این باید یکم ادیت میشد خب من درست یادم نمیاد ولی خب من جوون بودم و یه جورایی فکر میکردم به عنوان یه بزرگتر هر چی میگم درسته
و اون موقع من و تهیونگ و جونگکوک با هم بودیم و من بهش گفتم تو باید با هیونگات بهتر رفتار کنی. و خیلی عصبی شدم و یه چیزایی بهش گفتم و رفتم توی خوابگاه. جونگکوکم ناراحت شد بعد ازش دو بار تماس دریافت کردم و بهش گفتم هی به من زنگ نزن. ولی اون شروع کرد گریه کردن و گفت نمیدونه کجاست منم بهش گفتم اگه بتونی تاکسی بگیری من جلوی در منتظرت میمونم و بعدش بارون شدیدی گرفت. من تقریبا یه ساعت بیرون زیر بارون منتظر موندم... و یه جایی داشتیم که میتونستی وقتی بارون میاد بری زیرش پس رفتیم پشت بوم و با هم صحبت کردیم و اون اینطوری بود که ببخشید😭
روز بعدش باید یه چیزی فیلم برداری میکردیم و چشمای اون واقعاااااا باد کرده بودن. چه سالی بود ؟ بیست و یک سالم بود ؟ هشت سال پیش بود. من خیلی براش متاسف هم بودم و اعضا هم زیاد راجع بهش صحبت کردن. درست یادم نبود دیگه چه اتفاقی افتاد ولی وقتی با اعضا دور هم جمع میشیم کلی چیز یادمون میاد!
*کامنت میخونه* دعوا شما ها رو نزدیک تر کرده
آره منم همینطور فکر میکنم چون با دعوا میتونیم همدیگه رو ببخشیم و شخصیت هم رو بشناسیم
*کامنت میخونه* جیمینا بچم داره گریه میکنه میگه گشنشه ولی من دارم لایو تو رو میبینم!
لطفا برو غذاتو بخور..لایو من بعدا آپلود میشه میتونی ببینی بچت داره گریه میکنه برو بهش غذا بده لطفا
شاید دفعهی بعد دراز بکشم و بخوابم آره میذارمتون توی جیبمو با خودم میبرمتون خونه همگی شما الان توی جیب منید، این اولین باره نه؟ میذارمتون توی جیبمو و فرار میکنم اونجا جاتون راحته؟خوبه ؟دوست دارین بذارمتون توی جیبمو و بریم خونه؟ اونجا راحته؟ حاضرید بریم خونه؟
*میخنده* هفت میلیون نفر یکم جمعیت بزرگیه برای خونهام.. خونهام فضای کافی نداره برای این تعداد... امیدوارم درک کنید..*کامنت میخونه* "لطفاً برمگردون توی جیبت"
اوکیه برگرد تو جیبم~
کی اینو گفت؟بامزه بود هیهیییی
-از این گفت گرسنهاشه و خوابش میاد، با اینکه دوست داره بیشتر بمونه اما باید بره خونه! و گفت تایم گذروندن با آرمیا خیلی خوبه و ازمون خواست همیشه شاد باشیم و بعدم رفت
-گایز جیمین یادش اومد روز بارونی کدوم روزه و شروع کرد داستان اون روز و دوباره تعریف کردن!
من لایو جونگکوکو دیدم! اوکی بیاید یه چیزی بهتون بگم این باید یکم ادیت میشد خب من درست یادم نمیاد ولی خب من جوون بودم و یه جورایی فکر میکردم به عنوان یه بزرگتر هر چی میگم درسته
و اون موقع من و تهیونگ و جونگکوک با هم بودیم و من بهش گفتم تو باید با هیونگات بهتر رفتار کنی. و خیلی عصبی شدم و یه چیزایی بهش گفتم و رفتم توی خوابگاه. جونگکوکم ناراحت شد بعد ازش دو بار تماس دریافت کردم و بهش گفتم هی به من زنگ نزن. ولی اون شروع کرد گریه کردن و گفت نمیدونه کجاست منم بهش گفتم اگه بتونی تاکسی بگیری من جلوی در منتظرت میمونم و بعدش بارون شدیدی گرفت. من تقریبا یه ساعت بیرون زیر بارون منتظر موندم... و یه جایی داشتیم که میتونستی وقتی بارون میاد بری زیرش پس رفتیم پشت بوم و با هم صحبت کردیم و اون اینطوری بود که ببخشید😭
روز بعدش باید یه چیزی فیلم برداری میکردیم و چشمای اون واقعاااااا باد کرده بودن. چه سالی بود ؟ بیست و یک سالم بود ؟ هشت سال پیش بود. من خیلی براش متاسف هم بودم و اعضا هم زیاد راجع بهش صحبت کردن. درست یادم نبود دیگه چه اتفاقی افتاد ولی وقتی با اعضا دور هم جمع میشیم کلی چیز یادمون میاد!
*کامنت میخونه* دعوا شما ها رو نزدیک تر کرده
آره منم همینطور فکر میکنم چون با دعوا میتونیم همدیگه رو ببخشیم و شخصیت هم رو بشناسیم
*کامنت میخونه* جیمینا بچم داره گریه میکنه میگه گشنشه ولی من دارم لایو تو رو میبینم!
لطفا برو غذاتو بخور..لایو من بعدا آپلود میشه میتونی ببینی بچت داره گریه میکنه برو بهش غذا بده لطفا
شاید دفعهی بعد دراز بکشم و بخوابم آره میذارمتون توی جیبمو با خودم میبرمتون خونه همگی شما الان توی جیب منید، این اولین باره نه؟ میذارمتون توی جیبمو و فرار میکنم اونجا جاتون راحته؟خوبه ؟دوست دارین بذارمتون توی جیبمو و بریم خونه؟ اونجا راحته؟ حاضرید بریم خونه؟
*میخنده* هفت میلیون نفر یکم جمعیت بزرگیه برای خونهام.. خونهام فضای کافی نداره برای این تعداد... امیدوارم درک کنید..*کامنت میخونه* "لطفاً برمگردون توی جیبت"
اوکیه برگرد تو جیبم~
کی اینو گفت؟بامزه بود هیهیییی
-از این گفت گرسنهاشه و خوابش میاد، با اینکه دوست داره بیشتر بمونه اما باید بره خونه! و گفت تایم گذروندن با آرمیا خیلی خوبه و ازمون خواست همیشه شاد باشیم و بعدم رفت
۸.۱k
۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.