بعد چندین سال آمد گفت تنهایی هنوز

بعد چندین سال آمد؛ گفت: تنهایی هنوز؟
مثل سابق پابه‌پای عشق می‌آیی هنوز ؟

هیچ‌گاه آن‌گونه که باید تو را نشناختم
نیستی! اما برای من معمایی هنوز

مثل مردابی که عکس ماه را گم کرده است
ساکت و آرامی اما فکر دریایی هنوز

غم مخور امروز اگر دنیا به کام ما نبود
پشت این تقویم، پنهان است فردایی هنوز

از لب شیرین تو دشنام چندان تلخ نیست
ای رفیق سنگدل، الحق که زیبایی هنوز...!
🥀♥️
دیدگاه ها (۹)

ليس كل شيء في القلب يقال، لذلك خلق الله التنهيدة، الدموع، ال...

قسمت نبود این قصه پابرجا بماند خوشبختی امروز تا فردا بماند م...

انان که مادر را خدا پندارندکفرش به کنار عجب خدایی دارند... و...

وطن آدمی را بر هیچ نقشه‌اینشانی نیست.وطن آدمی تنها در قلب کس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط